دو خواهر که رابطه خوبی با هم نداشتند، پس از مرگ پدرشان به ثروتی دست پیدا میکنند. حالا آنها باید تصمیم بگیرند که این پول را برای خودشان نگه دارند یا آن را به شکل درستی خرج کنند.
در جریان فیلمبرداری یک فیلم ترسناک، رفتار نامتعارفی از سوی یک بازیگر آشفته مشاهده میشود. دختر این بازیگر که از او جدا شده، در شک و تردید است که آیا پدرش به دام اعتیاد گذشته خود افتاده یا اینکه اتفاقی شوم در حال وقوع است.
لیام یک پژوهشگر علمی است که در زمان گیر افتاده است. هر بار که در زمان جهش میکند، این جهشها شدیدتر میشوند. مردی پیر و مرموز او را به آینده هدایت میکند و لیام شاهد پایان دنیا میشود که ممکن است خودش باعث آن شده باشد.
ویتنی، دختر جوانی که از نظر جسمی فعال نبود، برای تغییر سبک زندگیاش در یک اردوی تمرینی شرکت میکند. در این دوره، او نه تنها به اهداف ورزشی خود میرسد، بلکه عاشق میشود و اعتماد به نفس پیدا میکند تا خود واقعیاش باشد.
یک دختر جوان که به پیوند کلیه نیاز دارد، قصد ازدواج با کسی را دارد که بتواند کلیه خود را به او اهدا کند. او در این مسیر، مرد جوانی را ملاقات میکند که بیماری مغزی دارد.
دختری جوان که آرزوی آشپزی دارد، برای رسیدن به این هدف به شهر میرود. در آنجا بهطور تصادفی کتاب آشپزی یک آشپز معروف قدیمی را پیدا میکند و زندگیاش مسیر جدیدی پیدا میکند.
در شهر سیلورکریک، یک موجود ماورایی به افرادی که خیانت میکنند، آسیب میرساند. گروهی از دوستان از جمله مایو و چارلی تصمیم میگیرند تا با هم جلوی این موجود را بگیرند.
نیکول، نویسندهی سرشناسی در حوزه سفرهای بینالمللی، برای نگارش مقالهای جدید دربارهی یک مقصد ساحلی رویایی، مکانی دلنشین را اجاره میکند. اما به طور اتفاقی، کید، نمایندهی بازاریابی یک مجلهی رقیب گردشگری، نیز همان مکان را رزرو کرده است.
بیش از دو ساعت گفتگوی صمیمانه و عمیق بین هاوارد استرن و بروس اسپرینگستین. این گفتگو نگاهی صادقانه به سفر موسیقیایی، حرفهای و شخصی اسپرینگستین میاندازد.
آرویند از همان بدو تولد، دو فرشته نگهبان داشت که او را همراهی میکردند. اما این آرامش و سعادت چندان دوامی نیاورد. اشتباه یکی از این فرشتگان، سرنوشت آرویند را دگرگون کرد و باعث شد او به طرز غمانگیزی و زودهنگام از دنیا برود.
هنرمندی جوان و با استعداد در لس آنجلس، با زیرکی و مهارت، موفق میشود قراردادی بزرگ برای ساخت بزرگترین پنجره ویترای تا آن زمان به دست آورد. اما با وجود تمام استعدادش، او دانش و تجربه لازم برای ساخت چنین پنجرهای را ندارد. به همین دلیل، برای تکمیل پروژه در موعد مقرر، تصمیم میگیرد از یک استادکار ماهر ایتالیایی در زمینه شیشه کمک بگیرد.