در دل زمستانی سخت و طاقتفرسا، کشتیای غریب در سواحل روستای ماهیگیری ایسلند غرق میشود. زنی بیوه و تنها که در آن روستا زندگی میکند، ناگهان خود را در موقعیتی دشوار و انتخابی پیچیده میبیند. این زن قرن نوزدهمی، باید تصمیمی غیرممکن بگیرد.
آنتونی روبلز، کشتیگیر معلولی که با یک پا متولد شده است، با تلاش و پشتکار فراوان توانست به موفقیت بزرگی دست پیدا کند و در مسابقات ملی دانشگاهی مقام قهرمانی را کسب کند.
یک زن به نام کلارا با تهدید به مرگ روبرو میشود و مجبور است بین جان خود و همسرش یکی را انتخاب کند. این تهدید از سوی یک قاتل سریالی مطرح شده است. در همین حین، یک مرد به نام جولز در خط کمکرسانی به زنان تنها مشغول به کار است که تماس اضطراری کلارا زندگی او را وارد ماجرایی پیچیده میکند.
شان کامز، ملقب به دیدی کامز، که زمانی یکی از قدرتمندترین چهرههای موسیقی هیپ هاپ بود، با اتهامات سنگینی روبرو شد و دیگر نتوانست با پول از مجازات فرار کند.
ادیسه، پس از بیست سال دوری از خانه، به ایتاکا بازمیگردد و با مشکلات بزرگی روبهرو میشود. همسرش اسیر شده و پسرش در خطر است. او باید با استفاده از قدرت و هوش خود، خانوادهاش را نجات دهد و به پادشاهی خود بازگردد.
سرهنگ هنری بوکت به همراه گروهی متشکل از سربازان بریتانیایی، هایلندرهای اسکاتلندی و داوطلبان آمریکایی، مأموریت یافت تا جان صدها مرد، زن و کودک را که در محاصرهی فورت پیت با خطر مرگ حتمی یا حتی بدتری مواجه بودند، نجات دهد.
چیاو یان که در یک شهر مرزی بزرگ شده بود، بعد از سالها تلاش سخت، به یک بازیگر مشهور تبدیل شد اما تحت فشار زیاد، با احتیاط راه خود را ادامه داد. در همین حین، خواهرش که سالها بود با او ارتباطی نداشت، ناگهان ظاهر شد.
اسکای رایلی، ستاره جهانی پاپ که قرار است تور جهانیاش را آغاز کند، شروع به تجربه رویدادهای ترسناک و غیرقابل توضیح میکند. با افزایش وحشتها و فشارهای شهرت، اسکای مجبور میشود با گذشتهاش روبرو شود.
مردی که حافظهاش را از دست داده بود در شهری ناشناخته بیدار میشود و به دنبال کشف حقیقت درباره گذشته خود میگردد. او با کمک متحدانش به یک باند قدرتمند نفوذ میکند و در نبردی فراتر از زمان شرکت میکند در حالی که سرنوشت بر او سایه افکنده است.
ابی بلیدکات، صاحب یک فروشگاه ویدیویی، کسبوکار خود را با قتل نوجوانان و شبیهسازی صحنههای فیلمهای ترسناک رونق بخشیده است. او بهعنوان اولین زن قاتل سریالی، در این مسیر با چالشهایی روبرو میشود و به زودی متوجه میشود که پشت این قتلها، واقعیتهای بسیار تلختری نهفته است.
صدایی که ادعا میکند متعلق به یک اسب آبی است. صدایی که مفهوم گذر زمان را درک نمیکند. پپه، اولین و آخرین اسب آبی کشته شده در قاره آمریکا، داستان خود را با همان شیوایی و روانی زبان گفتاری مردم این نواحی روایت میکند.
اما برای نجات پدرش، راهی سفری طولانی و پرماجرا به قطب جنوب میشود. او پس از رسیدن به آمریکای جنوبی، با مشکل پیدا کردن کشتی روبرو شده و مجبور میشود به صورت مخفیانه سوار یک کشتی تفریحی شود. در این سفر، با مهندسی به نام اندی آشنا میشود.