این فیلم 4 بخش پخش میشود که چهار زندگی مختلف را با تمام مشکلاتشان مورد تحلیل قرار میدهد در اپیزود اول فردی به نام نیکلا در تصادفی فلج میشود که در نتیجه مجبور به رفتن پیش فیزیوتراپی به نام لوسیا میشود و عاشق وی شده و … . در داستان دوم فرانکو و مانوئلا زوج جوانی هستند که بدلیل اینکه بچه دار نمیشوند به پزشکی در بارسلونا مراجعه کرده و داستانهای مختلفی را بوجود می آورند و … . در داستان سوم فیلیپو و فاسکو دو همجنس ب-ا-ز هستند که تصمیم به ازدواج میگیرند ولی … . در داستان چهارم فردی به نام ارنستو که یک گارسون در رستوران بزرگ محسوب میشود عاشق کمک سر آشپز انجا میشود ولی …
ماری 16 ساله در یک جزیره کوچک بهمراه مادر بیمار و پدرش که سرپرست خانواده است، زندگی می کند. اما یک سری مرگ های ناگهانی رخ می دهد و ماری می تواند حس کند که اتفاقی عجیب و غریب درونش رخ می دهد...
رابرت و رونگو، دو گنگستر مهربان، می خواهند برای کمک به یک دختر جوان که به کمک پزشکی نیاز دارد. با الهام از جنایات واقعی در سراسر جهان، آنها در تلاش برای جمع آوری پول از طریق یک سری از برنامه های گنگستری و طرح های نا امید کننده...
به ترتیب یا بدون ترتیب فیلم کوتاهی به کارگردانی عباس کیارستمی است که در سال ۱۹۸۱ میلادی (۱۳۶۰ خورشیدی) تولید شد. در این فیلم با آوردن نمونههایی چون رعایت صف در مدرسه، سوار شدن اتوبوس و … بچهها را با رعایت نظم و ترتیب آشنا میسازد …
بیگانگان به زمین حمله کرده اند و برای ساکنان زمین آخرین پیشنهاد خود بازگو می کنند. اینک سرنوشت بشریت به خطر افتاده است. در این زمان است که رئیس جمهور ایالات متحده وارد عمل می شود، اما آیا رئیس جمهور و مردم می توانند به فضایی ها اعتماد کنند و یا باید در برابر آنها بایستند و مقاومت کنند ؟
پیتکا ( میرز ) ، آمریکایی الاصلی است که خارج از کشورش و توسط معلمان مذهبی هندی تربیت شده است و حالا به کشورش برگشته است. اولین مسئله ای که باید آن را حل کند، مشکلات روابط عاطفی اش و متعاقبا مشکلات یک ستاره هاکی است که همسرش او را برای رسیدن به رقیب دیگری درست قبل از مسابقات قهرمانی NHL ترک کرده است...
یک نویسنده به همراه دوستش تصمیم می گیرند برای مدتی به یک کوه بروند آن ها به محض این که وارد جنگل می شوند متوجه می شوند در آنجا آدم ربایی رخ داده است و حالا باید راهی برای نجات خود پیدا کنند و …
داستان درباره عده ای از کارگران یک کارخانه می باشد که از پلیس و بی کفایتی هایش خسته شده و خود قصد دارند جلوی ارازل و اوباشی که منطقه را به خطر انداخته اند، بگیرند...
"نیک الیوت"،روزنامه نگاری 28 ساله به خانه خانوادهی "فارستر" نقل مکان می کند.همه چیز به خوبی پیش می رود تا اینکه او با "آدرین" تنها فرزند و دختر 14 ساله آنها روبرو می شود."آدرین" عاشق او می شود اما وقتی "نیک" علایق او را نادیده می گیرد "آدرین" تصمیم میگیرد او را بکُشد...