«ريکاردو تابز» (فاکس) و «ساني کراکت» (فارل) دو کارآگاه پليس اند که به طور مخفيانه در فلوريدا کار مي کنند. تازه ترين مأموريت آن دو گير انداختن «مونتويا» (توسار) يکي از رؤساي قاچاقچيان محلي است. «تابز» و «کراکت» براي نفوذ در تشکيلات «مونتويا» خودشان را قايق رانان سريعي جا مي زنند که حاضرند در برابر مبلغي مناسب، محموله هاي قاچاق را به مقصد برسانند...
وقتی جسد پیشخدمتی به نام «ترزا» (گیدلی) در ایالت واشینگتن پیدا می شود و FBI، مأمور ویژه اش، «چستر دزموند» (آیزاک) و همکار جوانش، «سام استنلی» (ساترلند) را برای تحقیق به آن جا می فرستد.
پيرمرد نجارى به نام « ژپتو » آرزو مى كند كه كاش عروسك چوبى اش، با نام « پينوكيو » تبديل به پسرى واقعى مى شد. يك پرى جادويى « پينوكيو » را زنده مى گرداند ؛ اما اين آغاز دردسرهاى « ژپتو » است...
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 18 جایزه و نامزد دریافت 22 جایزه دیگر.
این فیلم سرگذشت «مالکوم ایکس» رهبر مشهور سیاه پوستان آمریکایی را روایت می کند. او در شش سالگی پدرش را از دست داد، و درس و مدرسه را رها کرد. او سرانجام هنگامی که برای فروختن یک ساعت دزدی به جواهرفروشی رفته بود، به دام پلیس گرفتار شد و به ده سال حبس محکوم شد. او در زندان به مطالعات مذهبی پرداخت و با دین اسلام آشنا شد...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
« دامبو » بچه فيلى در يك سيرك است كه به خاطر گوشهاى بيش از حد بزرگش مسخره و تحقير مىشود. او به كمك بهترين دوستش ، « تيمونى موشه » ( برافى ) و چند كلاغ ، كشف مىكند كه مىتواند با اين گوشها پرواز كند و ستارهى سيرك بشود.
بازيگري به نام «نيکي گريس» (درن) دل باخته ي بازيگر مرد نقش مقابل خود، «دون برک» (تروکس) در فيلم جديدش مي شود. پس از چندي «گريس» در مي يابد که زندگي او بر طبق وقايع فيلمي که در آن بازي مي کند، پيش مي رود...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 35 جایزه و نامزد دریافت 32 جایزه دیگر.
شش مرد که کارشان را در کارخانجات شفيلد انگلستان از دست داده اند، مأيوس و مستأصل تصميم مي گيرد يک «نمايش» راه بيندازند. آنان مورد تمسخر و تحقير دوستان و آشنايان قرار مي گيرند و ناگزيرند پنهاني و پراکنده تمرين کنند. اما سرانجام نمايش خود را با موفقيت روي صحنه مي برند.
برنده 4 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
«كلئوپاترا» ( كلبر )، ملكه ى مصر، با « جوليوس » ( ويليام )، سزار رم، ازدواج میكند. پس از ترور « جوليوس » نيز با « مارك آنتونى » ( ويلكاكسن ) رابطه برقرار میكند و سرانجام به دنبال شكست و مرگ « مارك آنتونى » دست به خودكشى میزند.
داستان فیلم با قهرمانی تیم فوتبال آلمان در سال 1954 در هم آمیخته است.خانواده پسری جوان در پی اتفاقات جنگ جهانی دوم و بازگشت پدر خانواده از روسیه پس از یازده سال از هم جدا می شود.داستان دوم فیلم در مورد یک گزارشگر و همسرش است که مسابقات را تحت پوشش قرار می دهند...
دنیای "ویلبر گری" و "چیک یانگ" با رسیدن بقایای "هیولای فرانکشتاین" و "دراکولا" از اروپا به هم می ریزد. "دراکولا" بهوش آمده و به همراه هیولا که می خواهد مغز جدیدی برای خود بدست بیاورد پا به فرار می گذارد و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
"آنتونی دنیل" به ارتش می پیوندد اما به سرعت اخراج می شود.فیلم داستان دیدار مجدد او با "کریستی داربن"،دختری که پیش از شروع فیلم عاشق او بوده و ماجراجویهایش از شغل خود را روایت می کند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
"زورگ" کارگری است که در فرانسه کار می کند. او زندگی آرامی دارد و در اوقات بیکاری اش به نویسندگی مشغول می شود. روزی "بتی" زنی زیبا وارد زندگی اش می شود و...
دالوت، مينه سوتاي شمالي، دهه ي 1920. «داج کانلي» (کلوني) کاپيتان پا به سن گذاشته ي يک تيم فوتبال امريکايي است که به دليل مشکلات مالي در شرف از هم پاشيده شدن است. «داج» براي نجات تيم، ستاره ي جديد فوتبال، «بولت رادفورد» (کراسينسکي) را به خدمت مي گيرد که اضافه بر قابليت هاي ورزشي ظاهرا سابقه اي هم به عنوان قهرمان جنگ جهاني اول دارد. خيلي زود «کانلي» و «رادرفورد» به خبرنگاري به نام «لکسي ليتلتن» (زلوگر) نظر پيدا مي کنند. حالا «کانلي» بايد هم «لکسي» را به دست آورد و هم تيم را حفظ کند...