مردی عاشق دختر رئیس خود می شود و دوستش را متقاعد می کند که به عنوان پدرش ظاهر شود تا برای ازدواجشان تأیید بگیرد که منجر به یک سری سوء تفاهم های خنده دار می شود.
خانوادهی فرال (Feral) تصمیم میگیرند که هنگام نقل مکان به خانهای در محلهای جدید، رفتاری عادی و دوستانه از خود نشان دهند و مانند دیگران باشند. فیلیمن، پسر این خانواده، با کامیلا، همسایهی جدیدشان، رابطهی صمیمانهای برقرار میکند. اما هرچه این رابطه نزدیکتر میشود، میل او به خون بیشتر شده و کمکم دیگر قادر به پنهان کردن ماهیت واقعی و متفاوت خود نیست.
این فیلم، داستان قاتل زودیاک در سان فرانسیسکو، قتل های وحشیانه، نامه های مرموز، تحقیقات پلیس و ترس مردم را بررسی می کند و معمای حل نشده ی هویت قاتل را برجسته می کند.
چهار کودک بومی پس از سقوط هواپیما در جنگلهای آمازون کلمبیا گرفتار شدند. آنها با استفاده از دانش نیاکان خود توانستند در این شرایط سخت و در انتظار عملیات نجات زنده بمانند.
اما شغلی به عنوان پرستار برای یک زن مسن سالخورده مبتلا به زوال عقل قبول میکند. اتفاقات عجیبی در خانه رخ میدهد. اما نمیداند که خانه یک راز وحشتناک را پنهان میکند.
زنی جوان که شغل استادی را بر عهده دارد، در زندگی مشترکش با چالشهایی مواجه میشود. در این میان، سرنوشت او را با مت، مردی از گذشتهاش، گره میزند. مت به طور اتفاقی وارد محوطه دانشگاه میشود و این دیدار، رویدادی تازه را در زندگی این استاد جوان رقم میزند.
فوجینو، دختر پر اعتماد به نفس، و کیوموتو، دختری که بیشتر وقتش رو تو خونه میگذرونه، از زمین تا آسمون با هم فرق دارن؛ اما عشق به کشیدن مانگا این دو دختر اهل شهر کوچک رو به هم نزدیک کرده.
لوک مککنزی، با وجود سختیها و آزمونهای طاقتفرسایی که خانوادهاش با آن روبروست و میتوانست هر خانوادهای را از هم بپاشد، همچنان به ایمان خود پایبند است. پسر بزرگش، جیکوب، برای تجربهی زندگی، مستقل میشود و راه خود را میرود، اما در نهایت، پدرش را مییابد که با آغوشی باز، منتظر بازگشت اوست.
نمایش تلویزیونی مورد علاقه هانا، شیرینی فروشی را تسخیر می کند. وقتی تهیه کننده مرده پیدا می شود، هانا و نورمن با هم تیمی می شوند تا قاتل را پیدا کنند. چاد هانا را به دادگاه دعوت می کند.
کیرا یانگ، نویسنده مشهور، پس از متهم شدن نامزدش به قتل، به زادگاهش بازمی گردد و رابطه قدیمی خود را با وستون وید از سر می گیرد. اما این رابطه به زودی تبدیل به یک وسواس خطرناک می شود.
مادری پی می برد که پرستار بچه ای که او را به سهل انگاری در نگهداری از فرزندش متهم کرده، دوست دختر جدید شوهر سابقش است. او برای اثبات بی گناهی خود و برملا کردن مقصر اصلی، پا به فرار می گذارد.
تهیه کننده یک پادکست دربارهی پروندههای جنایی واقعی، به طور اتفاقی از یک قتل حلنشده در منطقهی زندگیاش باخبر میشود. کنجکاوی او را به یک بازی خطرناک و پیچیده میکشاند. در این بازی، او درمییابد که حقیقت هولناک این قتلها بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که فکر میکرد و این موضوع او را شوکه میکند.
کامساراجا، که از پیشگویی طالع بینی وحشت زده شده، به خاطر ترس از اینکه فرزند خواهرش او را نابود خواهد کرد، خانواده خواهرش را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. هنگامی که خانواده زندانی می شوند، کریشنا از آنها در برابر نقشه های شیطانی کامساراجا محافظت می کند.
جشن باشکوهی در ساحل به تازگی پایان یافته بود. اما سونامی ناگهانی همه را در خود گرفت و کوسهای عظیمالجثه و خشمگین نیز مخفیانه وارد هتل شد. بلافاصله نبردی بزرگ میان انسان و کوسه درگرفت.