سامانتا ویلکینز در کودکی قدرت های ماوراءالطبیعه خود را کشف می کند. او همچنین متوجه می شود که خانواده ای دارد که از وجود آن بی خبر بوده است. این خانواده ریشه های شومی دارند و سامانتا باید با این موضوع کنار بیاید.
این فیلم داستان دیشا را دنبال می کند که او برای نجات جانش می دود و برای فرار از خطر و گرفتن بزرگترین امتیاز زندگی اش به یک غریبه مرموز وابسته می شود ...
پس از مرگ برادرش در یک تصادف اتومبیل، یک رزمی کار MMA کلوپ شبانه خانوادگی را تصاحب می کند و به زودی متوجه می شود که مرگ خواهر و برادرش یک تصادف نبوده است...
آدریان یک پاپاراتزی هالیوود است که برای گرفتن عکس از یک ستاره بسیار دست نیافتنی، پارکر بنت، مأمور شده است. او نمی داند، زمانی که هر دو برای استراحت در کوه های کارولینا شمالی می روند ، شانس خود را به دست خواهد آورد...
تینا، تکنسین آزمایشگاه شیفت آخر شب، به بینندگان درباره پنج داستان وسوسه انگیز قبل از تماشا به آنها هشدار می دهد. او نمی داند که تهدیدی سایه ای در سالن های تاریک دفتر پرسه می زند و ...
یک طراح مد جوان به نام هانا با شک و تردید به خود دست و پنجه نرم میکند. به زودی این احساسات دفن شده شروع به بیمار کردن هانا از نظر جسمی می کند و روی بدن او جوانه میزند. با رو به زوال شدن سلامتی هانا، اضطرابهای او تشدید می شود . در نهایت، هانا کشف شگفتانگیزی میکند...
ریچل لی، به اصطلاح مغز متفکر نوجوان پشت یک سری سرقت های مشهور در سال های 2008 و 2009، دلیل انگیزه اش را برای جمع آوری دوستانش جهت نفوذ به خانه های افراد مشهور در هالیوود برای غارت و سرقت به اشتراک می گذارد...
یک نوجوان ماجراجو و مادربزرگش نگهبان دروازهای جادویی به سرزمین دایناسورها هستند. یک دایناسور کوچک به نام جونیور تصمیم میگیرد در این دنیا بماند و به طور تصادفی با گروهی از جنایتکاران برخورد میکند که قصد دارند یک طرح شرورانه را اجرا کنند. وندی با پسری به نام کورتیس همکاری میکند تا شهر را نجات داده و جونیور را به خانه بازگرداند...