دختر نوجوانی که ناچار بود اتاقش را با مادربزرگ مبتلا به زوال عقلش سهیم شود، در ابتدا از این موضوع دلگیر بود. اما به تدریج، با کشف اسرار پنهان خانواده و شناخت بهتر گذشته مادربزرگ، احساس نفرت او به عشق تبدیل شد.
داستان درباره زنی است که به طور اتفاقی از طریق تلویزیون با پسری که در گذشته تجربه تلخی داشته، ارتباط برقرار میکند. او قصد دارد با استفاده از این ارتباط، زندگی پسر را تغییر دهد.
لولا ادنا، زنی مبتلا به آلزایمر، زندگی خود را در خانه سالمندان میگذراند و با دیگران بدرفتاری میکند. با ورود آنجل، یک پرستار مهربان، زندگی او تغییر میکند و آنها به دوستان صمیمی تبدیل میشوند.
داستان این فیلم حول محور گروهی از کارگران حفاری آمریکایی میگردد که در حین انجام عملیات حفاری، به طور اتفاقی با جسد منجمد یک سرباز فرانسوی از دوران جنگهای ناپلئونی برخورد میکنند. بدین ترتیب، یک هیولای انگلی که در بدن این سرباز ساکن شده است، آزاد میشود.
جوانی پس از آنکه خانوادهاش به قتل رسیدند، برای انتقامجویی از قاتلانشان تمرینات سخت را آغاز کرد. در جستجوی عاملان این جنایت هولناک، پای او به دنیای تاریک و پیچیدهی مجرمان کشیده شد.
ویتالی کلیچکو، قهرمان بوکس سابق، در جریان جنگ روسیه علیه اوکراین، به عنوان شهردار کیف نقش مهمی در دفاع از پایتخت ایفا کرد و به همراه برادرش از اوکراین حمایت کرد.
ماجراهای سه دوست صمیمی که به "سوبرمها" معروف است را دنبال می کند و دهههاست با هم طوفانهای زندگی را پشت سر گذاشتهاند، چه در ازدواج و بچهداری، چه در خوشیها و غمها.
داستان "کمپ" دربارهی گروهی از نوجوانهاست که در آخرین سال اردوی تابستانیشان، تجربیات مختلفی رو از دوستی، عشق و خیانت کسب میکنند. این فیلم ترکیبی از صحنههای خندهدار و غمانگیز است .
بر اساس رمان برنده جایزه جان مکگاهرن، نویسنده ایرلندی مشهور جهانی، "تا بتوانند به طلوع خورشید رو کنند" یک یادآوری زنده از طبیعت، بشریت و زندگی است که در یک جامعه روستایی ایرلند در دهه 1980 اتفاق میافتد.
داستان درباره یک مامور مخفی است که زندگی پنهانی و منزوی دارد. او به طور تصادفی با زنی بدهکار آشنا میشود و با او دوست میشود. این دوستی، مامور مخفی را از دنیای پنهان خود بیرون میکشد و او را به سمت کمک به این زن سوق میدهد.