فیلم تشریفات مذهبی داستان چهار دوست را حکایت میکند؛ چهار دوست قدیمی که از زمان دانشگاه با یکدیگر بودهاند و حالا تصمیم دارند به جنگلها و ارتفاعات مدار قطب شمال اسکاندیناوی بروند.
فیلمی غمگین و امیدوارکننده ، بر اساس داستانی از چخوف که در آن یک پزشک روانپزشک در آسایشگاه خود بیمار می شود. این فیلم نشان می دهد که چگونه انسان ها می توانند به آنچه بیشتر از آن می ترسند تبدیل شوند..
یک خانواده طبقه کارگر در جنوب شرقی چین برای سال نو چینی گرد هم می آیند، اما وقتی یکی از اعضای خانواده درخواست بازپرداخت بدهی قدیمی خود را می کند، اوضاع آشفته می شود...
مدیسون، اینفلوئنسر رسانههای اجتماعی، در یک سفر در تایلند با سی دبلیو آشنا می شود، که به راحتی سفر میکند و به او شیوه زندگی غیرقابل مهارتری را نشان میدهد، اما علاقه سی دبیلیو به او مسیر تاریکتری پیدا میکند...
روز هالووین است و کارگر فروشگاه ویدئویی «استن هلسینگ» را ترک کرده است، همراه با دوست سابق ، بهترین دوست و یک رقصنده عجیب و غریب به شهری که توسط بزرگترین هیولاهای تاریخ سینما نفرین شده است، می روند...
گروهی از خلبانان جوان در منطقهای دورافتاده از بیابان کانادا گزارشهای عجیبی را از طریق رادیوهای خود در مورد سقوط هواپیماها، توقف خودروها و طاعون مرگباری که سیاره زمین را فرا گرفته است میشنوند. روشن می شود که زمین در میان تهاجم قرار گرفته و ...
پدر به عنوان یک لامپ روشن می شود، دختر بزرگتر قدرت فوق العاده ای دارد، دختر کوچکتر می تواند نامرئی باشد، مادربزرگ شناور است و پسر فوق العاده باهوش است. قطعا این خانواده اهل دنیای دیگری هستند.
کشف سیارهای مشابه زمین در نزدیکی پروکسیما قنطورس، انگیزهای برای جستجوی حیات فرازمینی ایجاد کرده و دانشمندان را به فکر اعزام مأموریتهای فضایی برای یافتن پاسخ به این سؤال مهم انداخته است.
در سال ۱۹۷۳، بار ه.م.ج.ن.س.گ.ر.ا.ی.ا.ن «آپ استیرز لانژ» در نیواورلئان به آتش کشیده شد و به مدت ۴۰ سال بزرگترین قتل دستهجمعی هم.ج.ن.س.گ.ر.ا.ی.ان در تاریخ آمریکا به شمار میرفت.
یکی از قویترین فیلمهایی که تا به حال درباره مراحل پایانی زندگی ساخته شده است، «پایان» داستانی عمیق و تکان دهنده از پنج بیمار آسایشگاهی است که داستانهایشان به نوبه خود صادقانه، طنزآمیز و دلخراش است...
یک سارق بانک که با پای پیاده فرار می کند، کیسه ای پر از پول را به صندوق پستی در مرکز شهر لس آنجلس می اندازد. فقط او قضیه پول ها را نمی داند دو ناظر هستند که به محتوای کیف علاقه زیادی دارند...