دو پسر که برای یک حلقه برده‌داری سفید کار می‌کنند به رئیس خود خیانت می‌کنند و سعی می‌کنند به دختران بومی برزیلی که ربوده‌اند کمک کنند تا از جنگل فرار کنند...
داستان رسوایی اسکاتی باورز، یک تفنگدار سابق نیروی دریایی که پس از جنگ جهانی دوم به هالیوود می رسد و تبدیل به یک اسکورت افسانه ای و خریدار جنسی برای افراد مشهور می شود...
این فیلم، صحنه‌های کمدی و تراژیک از زندگی افسران پلیس در دپارتمان ترافیک وارشو را به تصویر می‌کشد. داستان به صورت ژانری مختلط میباشد که شامل موقعیت‌های کمدی و سرگرم‌کننده است و در عین حال رویدادهای تراژیک و ناراحت‌کننده‌ای نیز دارد...
هنگامی که یک سیاره ی مرموز از کنار خورشید عبور می کند، فجایع جهانی شروع به اتفاق افتادن می کنند. حال یک دانشمند زیرک کلید و تنها شانس نجات جان بشریت در زنده ماندن است...
مجموعه ای از سه داستان ترسناک ارائه شده توسط جورج رومرو. در «سهمیه»، دو فرد عاشق جوان به سمت «جهش عاشقان» می‌روند، اما توسط موجودی مرموز مورد حمله قرار می‌گیرند...
کیت و جو در آرزوی پدر و مادر شدن هستند که دانیکا، دختری که کیت 17 سال پیش آن را ترک کرد، در فیس بوک ظاهر شد. دانیکا می آید تا با آنها زندگی کند، اما او یک شیاد است.
"بی گناهی اسکارلت" بر پایه داستانهای کلاسیک کــره ای" Shimcheongjeon" ساخته شده است. این یک نسخه مدرن از داستان است که به طــور کامل وارونه است، عشق پرشور و ممنوعه ایی بین پروفسور "حک کیو" و "دوک یی" دختر جوانی که 20 ساله است...
زنی به دنبال انتقام است و عاشق می شود. در حالی که والدینش در جنگل های آمازون کشده شده اند و او نیز به وسیله قبیله شکارچی سر به عنوان زندانی گرفته شده است...
در طول هفته، آنها حرفه‌ای‌های پوشیده از لباس رسمی هستند. اما هر هفته بامداد جمعه، آنها به قهرمانانی در لباس‌های لایکرا تبدیل می‌شوند و گروهی به همراه هم سفر می‌کنند...
باهوش، جوان و جذاب. هیچ کسی پیدا نمی شود که به ارشد دانشگاه یعنی "سم" نه بگوید. یک روز به واسطه ی کمک های درسی و خیریه هزاران دلار وارد جیب “سم” می شود و او را وادار می کند تا به فکر جمع آوری پول بیشتری از این راه آسان باشد. پس دوستانش را نیز قانع می کند تا یک موسسه ی خیریه ی بزرگ تر در سطح کشوری بسازند و با دروغ های خود پول بیشتری به دست بیاورند...
دِیزی، دخترک جوانی که به عنوان خدمتکار به خانه‌ای ثروتمند رفته بود، وظیفه مراقبت از کودک خردسال خانواده را بر عهده داشت. او نمی‌دانست که پدر کودک، با چشمانی تیزبین، همواره او را زیر نظر دارد. با ورود وسوسه به زندگی‌شان، آرامش خانواده به هم ریخت و زندگی همه آنها دستخوش تغییر و تحول بزرگی شد.
