1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
«جوئل» ( کروز ) جواني است صاف و ساده با آرزوهايي بزرگ براي آينده اش که با پدر ( پراير ) و مادر ( کارول ) مصلحت انديش و معقولش در حومه ي شيکاگو زندگي مي کند. پدر و مادر به سفر مي روند و «جوئل» شروع مي کند به لذت بردن از تنهايي و آزادي اش در خانه ي شيک و خالي...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 9 جایزه و نامزد دریافت 8 جایزه دیگر.
ورونیکا(ژاکوب) به کراکوف میآید و در مدرسه موسیقی به تحصیل آواز میپردازد، اما پس از مدتی بیمار میشود و طی نخستین اجرای عمومیاش روی صحنه میمیرد. در همین زمان در پاریس، ورونیک(ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده حرفهای کنار میگذارد تا معلم مدرسه شود و در این بین با عروسکگردانی ملاقات میکند. ورونیک در ضمن گوئی با نوعی تلهپاتی وجود همزاد درگذشتهاش را حس میکند.
4 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 9 جایزه و نامزد دریافت 39 جایزه دیگر.
کوبا، ۱۸۳۹٫ افریقایی های به زنجیر کشیده شده در کشتی آمیستاد سر به شورش می گذارند و اکثر خدمه ی کشتی را می کشند. یک کشتی امریکایی، آمیستاد را متوقف می کند و سیاه پوستان را به زندانی در نیوهیون می برند. حالا مالکان کشتی، خریداران برده و پادشاهی اسپانیا ادعاهای جداگانه ای را در مورد مالکیت بردگان مطرح می کنند …
در یک دبیرستان، دانش آموزان کم کم به این نتیجه می رسند که معلمانشان موجودات بیگانه ی فضایی هستند که قصد دارند از دانش آموزان بعنوان قربانی استفاده کنند...
فیلم بر اساس ماجرایی واقعی ساخته شدهاست. حسین سبزیان یک عاشق سینما وارد خانوادهای میشود و خود را محسن مخملباف معرفی میکند. در پایان فیلم مخلملباف واقعی پیدا میشود و سبزیان در دادگاه میگوید به دلیل علاقه به سینما دست به این کار زدم. ....
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
«سرهنگ ویلیام لودلو» (هاپکینز) که از ارتش و جنگ و کشتار سرخ پوستان متنفر است، در املاک خود در مونتانا یک امپراتوری خانوادگی تشکیل داده و با سه پسرش، «آلفرد» (کویین)، «تریستان» (پیت) و «ساموئل» (تامس) زندگی می کند. با شروع جنگ جهانی اول، «ساموئل» در کانادا به ارتش می پیوندد. دو برادر دیگر نیز همین کار را می کنند. اما هر سه به یک اندازه خوش شانس نیستند تا به خانه بازگردند و …
یک ارتشی بلند پایه هویت خود را به دانشجو کالج تغییر می دهد.ماموریت او شخصی و حرفه ای است،محافظت از دختر ژنرال در برابر یک متعصب و پیدا کردن برادر او...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 16 جایزه و نامزد دریافت 19 جایزه دیگر.
هنگامی که رابین با همراه آفریقاییش به انگلستان می آید و شاهد ستمگری و حکومت ظالمانه کلانتر ناتیگهام میشود ، تصمیم میگیرد که به عنوان یک یاغی با کلانتر مبارزه کند…
در سکوت اعماق دریا در دوران جنگ جهانی دوم،یک زیردریایی آمریکایی به ماموریت عادی نجات می رود.اما برای خدمه زیردریایی این ماموریت سفری به درون دیوانگی و توهم است…
خلافکاری خرده پا به نام «فرانکلین هاچت» (تاکر) از یک گزارش گر تلوزیونی به نام «جیمزراسل» (شین) کمک می خواهد تا هم بی گناهی خود را به پلیس ثابت کند و هم از تهدیدات یک خلافکار (اسماعیل) در امان بماند…
یک نوازنده ساكسيفوني بنام «فرد مادیسون» در آیفون خانه اش میشنود که "دیک لورنت مرده است". این پیام در ابتدا برای او بی مفهوم است. روزی همسرش بستهای حاوی یک کاست ویدئو در جلو خانه پیدا میکند، وقتی با هم به تماشای آن مینشینند نمای بیرونی خانه خود را مبینند. آن دو حدس میزنند که فیلم را یک بنگاه معاملات ملکی فرستاده است. بعدتر فیلمی دیگر پیدا میکنند که اینبار علاوه بر نمای بیرون، وارد خانه شده و آنها را خوابیده در اتاق خواب نشان میدهد. نگران از این موضوع، به پلیس آگاهی میدهند. ماموران پلیس ناتوان از حل معما از آنها می خواهند ضریب امنیتی خانه را بالاتر ببرند...
«کلرنس وورلي» (اسليتر)، فروشنده ي خير اما بي قابليت با دختر مليحي به نام «آلاباما» (آرکت) آشنا و دل باخته اش مي شود. حتي وقتي «کلرنس» مي فهمد که «آلاباما» در واقع از رئيسش پول گرفته تا با او رابطه برقرار کند، باز هم از عشق و علاقه اش به او کاسته نمي شود. «آلاباما» واقعا مايل است با «کلرنس» بماند ولي مطمئن است که رئيسش، «درکسل» (اولدمن) از اين ماجرا زياد خوشحال نخواهد شد...
در تابستان سال 2015 در توکیو، ژاپن. ریویچی رویای تبدیل شدن به پانک راک را در سر دارد . اما حالا در یک شرکت فروش ادوات موسیقی کار میکند . ریویچی عاشق یوکو است ولی نمیتونه عشقش به یوکو رو بیان کنه و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
در پى حمله ى «گاریبالدى» به سیسیل، شاهزاده ى سالینا، «دون فابریتسیو» (لنکستر)، می پذیرد که برادرزاده ى محبوبش «تانکردى» (دلون) به ارتش «گاریبالدى» بپیوندد. در سفر هر ساله ى شاهزاده و خانوادهاش به ییلاق، «تانکردى» هم به آنان میپیوندد و دل به «آنجلیکا» (کاردیناله)، دختر «دون کالوگرو» (استوپا) میبندد…