یک نابغه شرور و متخصص در زمینه فناوری، تهدید میکند که کل شهر را به یک دنیای مجازی (متاورس) تبدیل کند. در این شرایط، تنها قهرمانی به نام کامبت وامبت میتواند شهر را نجات دهد.
در یک سفر ماجراجویانه و پرنشاط در سراسر ایرلند، نویسنده ایرلندی مانچان مگان، به همراه نوازنده ویولن کنسرت پاتریشیا تریسی و چهار دانشآموز نوجوان موسیقی، به درکی عمیق و تازه از سنتها و فرهنگ ایرلندی خود دست مییابند.
یک زوج متأهل با بحرانی جدی روبرو میشوند؛ همسر، که به خاطر مسئولیتهای زیاد و استرس، تبدیل به یک «ابر مادر» شده و قدرش ناشناخته مانده، در طول تعطیلات دچار فروپاشی روانی میشود. این فروپاشی باعث میشود که او به شخصیت بیدغدغه و اهل مهمانی دوران دانشجوییاش بازگردد.
هنرمندی ناموفق که درگیر سینمای کالت است، با ساختههای تاریک خود هویتش را از دست میدهد و هیولای فیلمهایش را در واقعیت میبیند. این وضعیت باعث میشود او نتواند حقیقت را از خیال تشخیص دهد.
داستان درباره یک مرد ژاپنی و همسر تایوانی-آمریکایی او است که پس از ناپدید شدن پسرشان، زندگی مهاجرتیشان دچار آشفتگی میشود. آدمربایی، رازهای پنهان آنها را فاش میکند و مرزهای عاطفی و اخلاقیشان را به چالش میکشد.
این داستان واقعی زندگی مردی است که کودکی خود را در فضایی پر از خشونت و بیمحبتی گذراند. با این حال، او با وجود تمام این مشکلات، توانست در دنیای کسبوکار به یک متخصص برجسته در زمینه شبکهسازی تبدیل شود. او مسیر موفقیت خود را از پایینترین سطح آغاز کرد و به بالاترین جایگاه دست یافت. روایت زندگی او به ما این پیام را میدهد که در مسیر زندگی، هیچ مانعی وجود ندارد که غیرقابل عبور باشد.
در میانه یک خشکسالی شدید و ویرانگر، دو کشاورز استرالیایی برای نجات شهر خود در مناطق دورافتاده، تصمیم به برگزاری جشنواره گل آفتابگردان میگیرند. این ایده ساده و کوچک، برخلاف تمام موانع بزرگ و غیرممکن، به موفقیت میرسد و نه تنها به شهرشان، بلکه به کل دنیا شور و شادی میبخشد.
تیان، پسری دوازده ساله، به دلیل نمرات ضعیف مدرسهاش به خانه مادربزرگش فرستاده میشود. او که در کوههای مرموز چین و به دور از شهر زندگی میکند، به طور پنهانی با یک پاندای جوان به نام «ماه» دوست میشود. این آشنایی، سرآغاز یک ماجرای باورنکردنی است که قرار است زندگی او و خانوادهاش را برای همیشه تغییر دهد.
این فیلم چهار داستان ترسناک را به تصویر میکشد که در یک پادکست شبانه، توسط مجری برنامه و یک تماسگیرنده که خود را خونآشام معرفی میکند، بازگو میشوند.
در یک وضعیت غیرمعمول، ولایودهام همراه با دایا از ناگرکوئیل راهی تیرووانامالای میشود. این سفر، زندگی هر دوی آنها را به شکلی تغییر میدهد که هرگز تصورش را نمیکردند و اتفاقاتی که در طول آن رخ میدهد، هسته اصلی داستان را تشکیل میدهد.
ابراهیم، فوتبالیست جوان ۱۸ ساله، در حال آماده شدن برای امضای اولین قرارداد حرفهایاش در باشگاه لیون است، اما با ورود یک مدیر برنامهی خارجی قدرتمند، او و پسرعمویش مجبور به رقابت با زمان در بازار نقل و انتقالات میشوند.
پدر کانا برای بازگرداندن او به دنیای اژدها میآید، در شرایطی که جنگی بزرگ بین نیروهای هرجومرج و هماهنگی در حال آغاز است. کانا باید بین وفاداری به دوستانش و وظیفهاش یکی را انتخاب کند، در حالی که نیرویی ناشناس و خطرناک هر دو جهان را به خطر انداخته است.
داستان به زندگی سنفال، زنی متأهل و مادر یک دختر دو ساله میپردازد که در تلاش است به عنوان یک مدل و بازیگر موفق شود. در دوران تاریک مککارتی، او و خانوادهاش ایالات متحده را ترک میکنند و به امید آرامش و آزادی به فرانسه سفر میکنند. در آنجا، برای مدت کوتاهی طعم شادی و رهایی را میچشند...
در این داستان، دو عاشق سرسخت و مصمم، رابطهای پیچیده و پرفراز و نشیب را تجربه میکنند. رابطهای که در آن، آتش عشق و کشمکشهای درونی به هم گره خورده و سفری مشترک را میسازد که حاصل آن، پیوندی عمیق و پرشور میان آن دو است.
پس از سالها تحمل حبس، مردی آشفته تلاش میکند زندگیاش را از نو بسازد؛ اما پیوندی ناگهانی، رازی هولناک را فاش میکند که ممکن است سرنوشت او را برای همیشه دگرگون کند.