روزهای بارانی من داستان یک دانش آموز دبیرستانی ۱۷ ساله ژاپنی است که با یک مرد جوان و جذاب آشنا می شود. آنها به سرعت عاشق یکدیگر می شوند، اما رابطه آنها با چالش هایی روبرو می شود...
سال 2017 است و توموداچی زنده شده بر جهان حکومت می کند. پیشگویی های کتاب جدید همگی به حقیقت پیوسته اند. توموداچی پایان جهان را از طریق انتشار یک ویروس کشنده توسط بیگانگان پیش بینی می کند و از قبل هشدار می دهد که فقط کسانی که به او ایمان دارند زنده می مانند...
مرد چهل و شش ساله ای به نام »ریوهئی ساساکی« (کاگاوا) از کار بیکار شده و جرئت نمی کند که این »شرم« را به خانواده اش منتقل کند. همسرش، »مگومی« (کویزومی)،زنی خانه دار است که بیشتر به اداره و نظم بخشیدن به خانه و میز شام فکر می کند. دو پسرشان، »تاکاشی« (کویاناگی) و »کنجی« (اینوواکی) نیز درگیر رازها و علایق خودشان هستند تا ایجاد رابطه با پدرشان...
دانش آموز جدید "مونامی" گذشته و رازی پنهان دارد که "میزوشیما" را گرفتار می کند. او "میزوشیما" را فریب داده و شکلاتی که به خون خود آغشته است را به خوردش می دهد و او را وارد دنیای خطرناک خوناشامها می کند و...
نوبوکو سعی کرد به عنوان یک بازیگر در توکیو موفق باشد، اما محبوبیتی نداشت. او با مدیرش ازدواج کرد و خیلی زود طلاق گرفت. او که اکنون یک زن طلاق گرفته در اواسط 30 سالگی است، برای کمک به کارهای خانه به زیارتگاه شینتو که خانواده اش اداره می کند، به خانه باز می گردد...
زن جوانی به سرطان سینه مبتلا شده است اما آن را از دوستش مخفی نگه می دارد. وقتی دوستش متوجه این موضوع می شود، تصمیم می گیرد برای عروسی برنامه ریزی کند، حتی اگر او فقط یک ماه از زندگی اش باقی بماند...
بیت تاکشی، بازیگر برجسته، با فردی شبیه به نام کیتانو آشنا میشود که بازیگری مبارز است، اما پس از این ملاقات، رویاهای کیتانو تغییری خشن و سورئال پیدا میکند...
منطقه ای پر درخت در شرق ژاپن، در نزدیکی دامنه های کوه فوجی قرار دارد که به آن جنگل انتحاری می گویند. به دلیل اینکه مقصد کسانی است که به دلایل مختلف می خواهند خودکشی کنند بدنام است.پیر و جوان، زن و مردی که به دلایل مختلف می خواهند به آن پایان دهند...
سه داستان درباره عشق جاودان. زوج جوانی در جستجوی چیزی هستند که فراموش کرده اند، یک یاکوزا به پارکی باز می گردد که در گذشته دوست دختر از دست رفته اش را ملاقات می کرده و یک ستاره پاپ که با از خود گذشتگی فوق العاده بزرگترین طرفدارش روبرو می شود و...
مردی که مدتی است همسرش را از دست داده و به تنهایی زندگی می کند، با اصرار دوستش فرصتی می یابد تا دختری را برای همسری انتخاب کند. اما بعدا مشخص می شود که دختر مورد علاقه او، آن طوری که وانمود میکرده نیست…
قصه گوی مرموزی که نقاب زرد دارد، مردی است که اسم حقیقی و هویتش ناشناس است. مرد نقاب پوش در تاریکی شب درجمع بچه ها حاضر میشود و داستان هایی ترسناک بر پایه افسانه های عامیانه ژاپن تعریف میکند بطوری که شنوندگانش را وحشت فرا میگیرد. بهرحال این قصه گو یک قصه گوی معمولی نیست. او در شیوه داستان گویی کامیشیبای از یک دستگاه اسکرول دهنده کاغذ استفاده میکند تا به قصه گوییِ دیوانه وار خود جلوه های بصری نیز اضافه کند. یامی شیبای مجموعه ای از داستان های کوتاه ترسناک است که با داستان یک مرد مجرد شروع میشود که بعد از نقل مکان به یک اپارتمان جدید بلافاصله نور شریری را حس میکند که او را تحت فشار قرار میدهد. طلسمی روی سقفش قرار دارد، ولی او بی خبر است که آن یکی از چند طلسم حفاظتی ست که او را از چاه بی انتهای رنج و عذاب دور میکند. هر داستان از دیگری ترسناکتر و منزجرکننده تر است بطوری که فردِ شنونده ی قصه گو خودش را درحالی که گرفتار دنیای شریر کلماتِ او شده، می یابد.
این سازمان جنایی نام عجیبی دارد، اما در مورد اعمال آنها و عواقب آن هیچ چیز سادهای وجود ندارد. یک سی دی با مطالب مجرمانه به مشکلات پیش رو اشاره می کند...
واکابا (Tao Tsuchiya) دانش آموز کلاس 2 دبیرستان در استان فوکوی ژاپن است. هنگامی که واکابا کوچک بود ، باشگاه تشویق "JETS" را از مدرسه عالی Fukui Chuo در استان فوکوی تحسین می کرد. او آرزوی پیوستن به "JETS" را داشت ، اما فکر می کرد عضویت در او و ثبت نام در دبیرستان دیگری غیرممکن است. یک روز ، یک دانش آموز انتقالی از توکیو با واکابا صحبت می کند و پیشنهاد می کند "بیایید با هم رقص شادی کنیم".
داستان سریال درباره یک خلافکار و عضو سابق یاکوزا، "هارو" است. اون که 9 سال پیش به خاطر قتل به زندان افتاده بود بالاخره آزاد میشه ولی از زمانی که به زندان افتاده تا کنون اتفاقات زیادی افتاده است...