داستان فیلم محور خانواده ی میچرخد که برای تعطیلات کریسمس به کنار هم جمع شده اند با مشکلاتی که داشته اند اما در این میان اتفاقی می افتد که هیولایی آزاد میشود و حالا آنها باید برای نجات خود با یکدیگر متحد شوند...
پس از اینکه حافظه توماس پاک می شود، وی خود را به عنوان یکی از اعضای گروهی می بیند که در مارپیچی گرفتار شده اند و باید به کمک دیگر اعضا راه فرار خود از وضعیت کنونی را هموار کنند اما...
در این قسمت از داستان، ماجراهای «بیلبو باگینز»، «تورین اوآکنشیلد» و گروه دوارف بازگو می شود. آنها همگی با هم متحد می شوند تا سرزمین خود را از اسماگ اژدها پس بگیرند. ارتشی که آنها تشکیل می دهند، ارتشی قدرتمند است اما در مقابل اسماگ هم از نیروهای اهریمنی خود استفاده می کند تا زنان، کودکان و مردان بی دفاع را با جادوی خود سپر بلا کند...
اوشین، دختر جوانی بود که به دلیل مشکلات مالی خانواده اش، مجبور شد از خانه و خانواده اش جدا شود و برای کار به خانواده دیگری برود. او در خانواده جدیدش با سختی ها و مشکلات زیادی روبرو شد، اما با اراده و پشتکار توانست بر آنها غلبه کند و زندگی خوبی برای خود بسازد.
بعد از اینکه دختر و دوست دوور کلر گم میشوند، پلیس وارد ماجرا شده اما او شخصا سعی در پیدا کردن او دارد. اما چقدر این پدر ناامید میتواند در حفاظت از خانواده اش موفق باشد؟
دورف ها و بیلبو و گندلف موفق شدند که از کوه مه گرفته فرار کنند و همچنین بیلبو توانست حلقه را به دست بیاورد حال آنها سفر خود را در راه رسیدن به طلاهایی که اژدهای خوفناک از آن محافظت می کند ادامه می دهند و ...
رابرت ردفورد در این فیلم نقش مردی را بازی میکند که وقتی قایق بادبانیاش در اقیانوس هند در بین میرود، به تنهایی برای بقا مبارزه میکند. «همه چیز از دست رفته» عملا برای ردفورد یک نمایش تکنفره است. بازی او مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است…
"دکتر رایان استون" یک مهندس پزشکی نابغه در اولین ماموریت خود با شاتل فضایی به همراه فضانورد کهنه کار "مت کاوالسکی" در آخرین ماموریت پیش از بازنشستگی به فضا فرستاده می شوند.اما در یک گردش روتین فاجعه ای بزرگ رخ می دهد.شاتل بطور کامل متلاشی شده و آنها را در فضای بیکران و بدون جاذبه سرگردان می کند...
داستان فیلم درباره ی یک وکیل جوان است که هنگام سفر به روستایی دور افتاده متوجه می شود که این روستا بیش از اندازه غیرمعمولی و عجیب است و ظاهراً اتفاقات هولناکی در آنجا رخ داده است. حال این وکیل جوان در تلاش است تا از رازهای هولناک این روستا سر در بیاورد. اما…
داستان فیلم قبل از قصه کتاب سه جلدی ارباب حلقهها اتفاق میافتد و نوعی پیشدرآمد بر آن مجموعه فیلم است. داستان حدود 60 سال بین هابیت و یاران حلقه، اولین قسمت سهگانه ارباب حلقهها را دربر میگیرد. بیلبو باگینز شخصیت اصلی داستان برای پیدا کردن یک گنجینه در سفری پرماجرا با گندالف همراه میشود و در نهایت حلقه را پیدا میکند. فیلم اول رویدادهای کتاب هابیت را دربر بگیرد و فیلم دوم در فاصله 80 سال بین آن رمان و اولین کتاب سهگانه حلقه روی دهد ...
این فیلم داستان واقعی مدیر یک تیم ورزشی به نام «بیلی بین» (برد پیت) را روایت می کند. بیلی بین کسی بود که موفق شد با بودجه ای اندک و تنها با استفاده از قوانین غیرعرفی بازی بیسبال، رقیبان بزرگ و ثروتمند خود را شکست دهد...
در تابستان 1979 منطقه ی پنجاه و یکم نیروی هوایی ایالات متحده ی آمریکا بسته می شود تمامی تجهیزات و ادوات آن به یک مکان دیگر انتقال داده شده و یک محموله ی فوق امنیتی و خاص با قطار به پایگاه نظامی محرمانه ی اوهایو فرستاده می شود .اما در نزدیکی یک دهکده انفجاری بزرگ در قطار رخ می دهد و ...
فیلم سرگذشت پسرجوانی به نام «آلبرت» را در زمان وقوع جنگ جهانی اول روایت می کند که اسب مورد علاقه اش را به ارتش کشورش، انگلستان فروخته و خودش هم برای رویارویی با دشمن به ارتش پیوسته است. با شدت گرفتن جنگ در اروپا آلبرت برای جنگ اعزام می شود…
داستان فیلم که در سال ۱۹۲۰ و در شهر وین رخ می دهد ، درباره ی دختربچه ای مهربان هست که پدرخوانده اش در شب کریسمس ، به او یک عروسک خاص و ویژه هدیه می دهد که…
8 کاندید 80 دقیقه زمان دارند تا سرنوشت خود را تغییر دهند اما تنها با پاسخگویی به یک سوال، سوالی که وجود خارجی ندارد یا حتی قابل رویت نیست…فقط به هوش و ذکاوتی نیاز دارد که فرد شایسته را از دیگران تمییز دهد….اما سوال حقیقی چیست؟ برنده ی این رقابت کیست؟ هدف از این آزمون چیست؟...
داستان فیلم در مورد شخصی است که هر آنچه از داخل کتاب می خواند به حقیقت می پیوندد. او با خواندن کتاب “اینکهارت” همسر خود را به داخل کتاب فرو برده و اشخاص داخل کتاب داستان را بیرون آورده است و به دنبال راه نجاتی برای بیرون آوردنش از داخل کتاب می گردد که ...
ناشناسی (نصرالدين شاه) به پليس بمبئی خبر می دهد که در پنج نقطه شهر بمب گذاری کرده است و تقاضای آزادی چهار تروريست را می کند.کميسر پراکاش رادهود (آنوپام خر) مسئول اين پرونده می شود. ناشناس سرانجام پليس را متقاعد می کند که چهار زندانی را به فرودگاه ببرد اما ...
دویست سال پیش شهر زیر زمینی »امبر« به عنوان پناهگاهی برای آخرین بازمانده های نژاد بشر بنا شده و حالا ژنراتوری که تأمین کننده ی روشنایی، گرما و هوا بوده در حال از کار افتادن و ذخایر آب و غذا رو به اتمام است. اما در حالی که شهردار (مورای) قادر به ارائه راه حلی نیست، دو نوجوان به نام های »دون« (تردوی) و »لینا« (رونان) برای نجات شهر وارد عمل می شوند...
والت کواسکی (کلینت ایستوود) پیر مردی است که به تازگی همسر خود را از دست داده و به تنهایی در محله ای زندگی میکند که دیگر تبدیل به محل سکونت مهاجران آسیایی امریکا شده است. او در دهه ی پنجاه در کره به عنوان سرباز جنگیده است و حالا تنها دلخوشی اش یک سگ پیر و ماشین فورد گرن تورینو مدل ۱۹۷۲ است. در همسایگی این پیر مرد غرغرو به تازگی یک خانواده ی کره ای ساکن شده اند که این امر اصلاً برای او خوشایند نیست. تائو نوجوان این خانواده تنها مرد خانه است که از طرف خواهر بزرگترش ، مادر و مادر بزرگش مقبولیتی ندارد. روزی پسر عموی تائو که سردسته ی یک گروه تبهکار است تائو را تحریک میکند که ماشین گرن تورینوی پیرمرد همسایه را سرقت کند و تائو نیز به طرز ناشیانه ای اقدام به دزدی گرن تورینو میکند اما …
«جس» (هاچرسن) خودش را براي مسابقه ي دو مدرسه آماده مي کند. اما تنها کسي که مي تواند از او جلو بزند دختري تازه واردي به نام «لزلي» (راب) است. آن دو پس از مدتي با هم دوست مي شوند و مکاني اسرار آميز را در جنگل به نام «ترابيتيا» در نظر مي گيرند و خود را شاه و ملکه ي آن جا مي نامند...
در سال 1945، جنگ جهانی دوم به روزهای آخرش نزدیک می شود و نیروهای امریکایی خیال دارند به جزیره ی کوچکی به نام ایوو جیما حمله کنند که در دست نیروهای ژاپنی است. اما رهبران ژاپن آن جزیره را به چشم آخرین سنگر برای مقابله با تهاجم متفقین می بینند…
در پلسیلوانیا یک توافقنامه بین مردم دهکدهای کوچک و موجوداتی که در بیشههای اطراف ساکنند، وجود دارد: مردم دهکده وارد بیشه نمی شوند، و موجودات بیشه هم به دهکده پا نمی گذارند. این توافقنامه برای سالها پابرجا مانده است، تا اینکه...
شان 29 سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبیها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.
یک جوانی که از آینده به زمان حال آمده است، از یک مرد هفتیرکش کمک می خواهد تا حمله بیگانگان فضایی را که نژاد انسان ها را از زمین پاک خواهند کرد، متوقف سازد...
«گوردی بروئر» (شوارتسنگر)، آتش نشان لس آنجلسی، پس از کشته شدن همسر و پسرش در بمب گذاری مقابل دفتر نمایندگی کلمبیا، وارد عمل می شود تا به سبک خودش، انتقام بگیرد و …....
«ویل دورمر» (پاچینو) و «هپ اکهارت» (دانوون) کارآگاه هایی لس آنجلسی هستند که به شهر دور افتاده ی نایت میوت در آلاسکا فرستاده شده اند تا درباره ی قتل «کی کانل» (لو)، دختری هفده ساله تحقیق کنند. پس از چندی «ویل» مطمئن می شود که رمان نویس محلی، «والتر فینچ» (ویلیامز)، در این جنایت دخالت داشته است و
ولادیسلاو (برودی) که یک نوازنده متبحر پیانو است ، مشغول یک اجرای رادیوئی است که انفجار یکی از بمب های آلمان نازی استودیوی رادیو ورشو را به هم می ریزد. ورشو تحت حمله نازی ها قرار گرفته و خانواده ثروتمند ولادیسلاو از جمله پدر ، مادر ، برادرش هنریک و خواهرانش بعد از اشغال این شهر ناچار به ترک آپارتمان مجهزشان هستند. رفتارهای خصمانه ای که با یهودیان می شود این خانواده را نیز می آزارد اما هنوز هیچ کس هدف واقعی این برنامه را نمی داند ، تا اینکه نازی ها یهودیان را سوار یک واگن باری می کنند تا به جایی نامعلوم ببرند. یکی از آشنایان خانواده در پلیس یهودی او را بیرون می کشد و با کمک دوست دیگری در آپارتمانی پنهان می شود. مدتی بعد ورشو غرق گرسنگی ، نکبت و بیماری می شود و ولادیسلاو با مو و ریشی بلند مدام تغییر مکان می دهد تا کسی او را پیدا نکند ، اما سروانی آلمانی ولادیسلاو را در خانه ای متروکه پیدا می کند و …
۱۲۳ تفنگدار ویژه ی ارتش امریکا به موگادیشو فرستاده می شوند تا دو ستوان ارشد ارتش سومالی را در عملیاتی برق آسا دستگیر کنند. اما در یک غافلگیری با خیل عظیمی از سربازان سومالی مواجه می شوند و جنگی سنگین آنها را زمین گیر می کند...
در یک شهر کوچک یک سری قتل های زنجیره ای رخ داده است که قاتل طوری صحنه سازی کرده که گویا چیز دیگری مثل شیاطین در این قتل ها دست داشته اند پلیس هم با سردرگمی به دنبال قاتل میگردد که...
در شهر آرام "اسپرینگ فیلد" چیزی شیطانی باعث شده اهالی شهر ناپدید شوند.اکنون این وظیفه گروهی از اهالی شهر است که اینکار را متوقف کنند یا حداقل زنده از شهر بیرون بروند...
در جریان جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان امریکایی به پشت خطوط دشمن نفوذ می کنند تا یک سرباز چترباز بنام رایان، که تمام برادرانش در جنگ کشته شدهاند، را نجات دهند...
درست در زمانی که تیم تحقیقاتی دانشگاه درآستانه ی اثبات روش جدیدی است که با آن می توان از آب به جای سوخت استفاده کرد، در آزمایشگاه خرابکاری رخ می دهد و مدیر آن به قتل می رسد. «ادی» (ریوز) نیز سعی دارد از مهلکه فرار بکند چون مقامات رسمی تصور می کند او و دیگر دست اندرکاران این پروژه که زنده مانده اند، عامل خرابکاری هستند …
باستیان بالتازار بوکس با مردی ملاقات میکند که صاحب یک کتاب فروشی قدیمی است. او کتابی را از این کتاب فروشی میدزدد، شروع به مطالعهاش کرده و به آرامی به بخشی از آن تبدیل میشود…
سال ۱۵۷۳٫ در جنگ بر سر کیوتو، «شینگن تاکه دا» (ناکادایی)، رهبر خاندان «تاکه دا» به دست یک تیرانداز کمین کرده، زخم مهلکی برمی دارد و به برادرش «نابوکادو» (یامازاکی) دستور می دهد تا سه سال مرگ او را مخفی نگاه دارد. «نابوکادو» یک دزد عفوخورده (ناکادایی) را مجبور به ایفای نقش بدل تمام وقت «تاکه دا» «کاگه موشا» می کند...
در مرکز کشوری، «منطقه ی» مرموزی پدیدار می شود که به نظر می رسد نتیجه ی سقوط یک شهاب سنگ یا سفینه های فضایی باشد. «استاکر» (کایدانوفسکی) یکی از افرادی که به عنوان راهنمای آدم های کنجکاو به منطقه راه یافته تصمیم دارد بدون اعتنا به قوانین، در قبال دریافت پول، دو مرد را به آن جا ببرد …
“کارل” نه ساله از بیماری سل رنج برده و می داند که بزودی خواهد مرد.اما برادر بزرگترش “جاناتان” تلاش می کند او را دلداری داده و قول می دهد یک روز یکدیگر را در شهری جادویی در آنسوی ستاره ها خواهند دید.”جاناتان” در یک آتش سوزی جان خود را از دست داده و “کارل” مدت کمی بعد از آن می میرد.آنها یکدیگر را در آن شهر ملاقت می کنند …
«تیا» (ریچارد دز) و «تونی مالون» (آیزنمان) بچههای یتیمی هستند که اصل و نسب ناشناختهای دارند. توانائیهای ماوراء طبیعی آن دو از جمله پیشگوئی و تلهپاتی، توجه میلیونری بهنام «بولت» (میلاند) را جلب میکند و او تصمیم میگیرد از بچهها سوء استفاده کند. بهزودی نیز موفق میشود با اسناد جعلی آنان را نزد خودش بیاورد. اما بچهها میگریزند و سرانجام با کمک «جیسن اودی» (آلبرت) در مییابند که آخرین بازماندههای یک سفینه فضائی هستند که در دریا سقوط کرده است...