در ساحلی در نیس ، فرانسوا با پگی مرموز ملاقات می کند و عاشق او می شود. به دنبال وی به یک ویلا ، او با مارک ، وکیل آشنا می شود که رابطه عجیبی با این دختر دارد. مارک به فرانسوا می گوید که پگی معتاد به مواد مخدر است: او مردانی را که به او نزدیک می شوند می کشد.
"این فیلم، با الهام از افسانه گُلِم، داستان زنی و خواهرانش را روایت میکند که مانند شخصیت روت در کتاب مقدس، پس از از دست دادن همسرانشان، مجبور به ترک خانه و وطن میشوند. داستان در پاریس دهه نود میلادی و در شرایطی مشابه با زندگی کارگردان فیلم رخ میدهد."
کاپیتان دکستر، افسر سواره نظام، در حین انتقال محموله ارزشمندی از طلا مورد حملهی راهزنان قرار میگیرد و به اشتباه به سازماندهی این حمله متهم میشود. پس از فرار از زندان، او برای اثبات بیگناهی خود و یافتن مجرمان واقعی تلاش میکند.
مردی سرگردان و ماهر در مبارزه با مشت، همراه با مردی مسلح و بیرحم که به عنوان دلال زنان نیز کار میکرد، به کودکی یاری رساندند تا به حق قانونی خود یعنی ارثیه برسد.
در مکزیکوسیتی دهه 1950، یک مهاجر آمریکایی حدوداً چهل و پنج ساله، زندگی منزوی خود را در میان یک جامعه کوچک آمریکایی سپری میکرد. با این حال، ورود یک دانشجوی جوان، این مرد را بر آن داشت تا بالاخره ارتباطی عمیق و معنادار با کسی برقرار کند.
دکتر انگر دیوانه، با وسواسی بیمارگونه، به دنبال ساخت بیمارستانی برای درمان کودکان نابینا است. او برای تحقق این طرح شیطانی، دست به جنایت زده و با قتل و آدمربایی، پلیس را به تعقیب خود وامیدارد.
داستان درباره چهار زن شاغل در صنعت ج.ن.س.ی در ایتالیا است که با قتلهای زنجیرهای همکارانشان روبرو میشوند. آنها برای توقف این قتلها، با هم متحد شده و با کمک پلیس و دیگر همکارانشان، به مقابله با قاتل میپردازند.
ورنا (امیلیا کلارک) یک پرستار جوان است که استخدام شده تا از یک پسر جوان کر و لال در قلعه ای واقع در توسکانی مراقب کند. پس از گذشت مدتی، ورنا متقاعد میشود که این پسر تحت طلسم یک شحصیت قدرتمند و مرموز قرار گرفته است...