پابلو، فروشنده مواد مخدر جوان، و خواهرش آپولین از طریق بازی آنلاین دارکنون با هم صمیمی میشوند. علاقه پابلو به شخصیتی به نام نایت باعث غفلت او از خواهرش میشود و در حالی که آپولین بازی را تمام میکند، پابلو و نایت درگیر جنگ خطرناک میان گروههای تبهکار میگردند.
داستان این پس از پخش شدن گازی سرما ساز در سطح کره زمین می باشد که با یخ بندان زمین تقریبا تمام زندگی های جاندارن کره ی زمین را نابود کرده است و حالا نجات یافتگان در قطاری بنام Snowpiercer درحال سفر می باشند که آن نیز طبقه بندی شده است . در این فیلم مشاهده می کنیم که افراد ساکن در طبقه پایین قطار تصمیم می گیرند تا در مقابل افراد پولدار و مرفح طبقه ی دیگر قطار شورش کنند و ...
در جنوب فرانسه، مردی افسرده به نام گیوم قصد خودکشی دارد. زنی به نام ودرانا که در یک رابطه سرد و بیروح گرفتار شده، تلاش میکند تا او را از این وضعیت نجات داده و عشق را به زندگیاش بازگرداند. اما این تلاشها با ورود ناگهانی نامزد سابق گیوم که باردار است، پیچیده میشود.
این فیلم داستان شخصی را به تصویر میکشد که به تازگی از زندان آزاد شده است و در تلاش است تا دوباره خانوادهاش را کنار هم جمع کند. او در گذشته به عنوان یک مزدور قراردادی کار میکرده است تا این که حادثهای زندگیاش را به هم میریزد و…
مدی، دانشجویی که شبها به عنوان قفلساز کار میکند، شبی با دختری مرموز به نام کلر آشنا میشود. کلر کسی نیست که ادعا میکند و مدی باید در یک شب، در شهری پر از آشوب، بیگناهی خود را ثابت کند.
قاتلی زنجیرهای در حال کشتن زنان با گوشی تلفن و علامتگذاری اجساد آنهاست. کارآگاهی خصوصی به نام مارک البیشون که به دنبال مشهور شدن است، تصمیم میگیرد او را پیدا کند و برای این کار از دو دوست قدیمیاش کمک میگیرد که یکی از آنها صاحب یک بار خلوت است.
«آدام درایور» نقش یک استند-آپ کمدین و «ماریون کوتیار» نقش همسر او، یک خواننده اپرای معروف را بازی میکند. زندگی باشکوه آنها با به دنیا آمدن دخترشان «آنت» چرخشی غیرمنتظره پیدا میکند.
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
داستان این فیلم درباره یک ایتالیایی ۳۰ ساله به نام «مارچلو کلریچی» است؛ مارچلو یک روشنفکر سرکوب شده از طبقه بالای جامعه است که در دوران حکومت «موسولینی» توسط فاشیست ها به کار گرفته می شود تا به پاریس برود و یک دگراندیش که سابقاً استاد فلسفه اش بوده به قتل برساند...
"تدی" که از دنیای پرهیاهو و بی معنی که در آن زندگی میکند به ستوه آمده، تصمیم میگیرد وسط زمستان تنهایی به منطقه سیبری برود و در کلبه ای با آرامش زندگی کند، اما طولی نمیکشد تا "تدی" با خطرهای آنجا، تنهایی، کمبود غذا و سرمای سوزان مواجه شود...
ژنرال سابق فرانسوی پس از پنجاه سال زندگی مشترک، از خیانت چهل سال پیش همسرش آگاه میشود و برای انتقام گرفتن، به همراه خانوادهاش به جستجوی فرد مقصر در کوت دازور میپردازد.
زن جوانی به نام "ل" برای معشوق سابقش نامه مینویسد و از خلال این نامهها، تغییرات عمیقی که در محیط اطرافش رخ میدهد و همچنین درهمآمیختگی واقعیت با رویا و خیال در ذهن او به تصویر کشیده میشود.
سال 1942. “جوزپ” یازده ساله است. او صبح ژوئن باید به مدرسه برود. او به همراه دوستان یهودی و خانواده هایشان در پاریس اشغال شده مخفی شده اند. حداقل آن ها اینگونه تصور می کنند تا اینکه صبح شانزدهم جولای سال 1942 شادی شکننده آن ها از هم می پاشد و…