عیسی و ماریا زوجی هستند که در روابط خود با چالشهایی روبرو هستند. با این حال، آنها به تازگی صاحب فرزند شدهاند. برای سامان دادن به زندگی جدید خود، تصمیم به خرید یک میز قهوهخوری جدید میگیرند. تصمیمی که زندگیشان را متحول خواهد کرد.
رازی که سالها ایستگاه مترو روکافورت بارسلونا را لرزانده است، زمانی که لورا در این ایستگاه قدیمی و آرام شروع به کار میکند و متوجه میشود که افراد زیادی در شرایط عجیبی در آنجا جان خود را از دست دادهاند...
لیدیا در حالی که باردار تنها فرزندش والریا بود، توانست از دیکتاتوری ستمگر آرژانتین به اسپانیا فرار کند. ۳۶ سال بعد، او توسط سیستم قضایی آرژانتین احضار میشود تا در پروندهای که منجر به تبعیدش شد، شهادت دهد.
نیک، یک شخصیت قدرتمند و با تجربه، به اروپا آمده تا دان را که درگیر دزدی الماس و مافیای پلنگ شده است، پیدا کند. این دو در حال برنامهریزی برای یک سرقت بزرگ از بزرگترین مرکز مبادلات الماس جهان هستند.
این داستان، ماجرای واقعی نوونکا فرناندز، زن جوانی در اسپانیا در دهه ۱۹۹۰ را بازگو میکند. او با شجاعت تمام، آزار و اذیتی که از سوی رئیسش در محل کار تجربه کرده بود را گزارش داد. پایداری و مقاومت او، سرآغازی شد برای مبارزه با رفتارهای نادرست در محیطهای کاری در کشور اسپانیا.
پدربزرگم که در کودکی بیخانمان بود، برای زنده ماندن، مسیر طولانی والنسیا تا پیرنه را پیاده پیمود. ۷۵ سال بعد، نوهاش او را در سفری برای بازسازی همان مسیر همراهی میکند.
یک زن جوان کلمبیایی به عنوان خدمتکار در یک عمارت تابستانی مجلل کار میکند. خانوادهای ثروتمند تعطیلات خود را در این عمارت باشکوه میگذرانند. زن جوان ساکت و محتاط است، همانطور که به او گفته شده است؛ اما کمکم متوجه میشود که شاید او هم بتواند از تابستان لذت ببرد.
رقصندهای به نام النا و مترجم زبان اشاره به نام داویداس با هم ملاقات میکنند و رابطهای عمیق و زیبا را شکل میدهند. با ورود به این رابطه جدید، آنها باید چگونگی ایجاد صمیمیت خاص خود را یاد بگیرند ...