پس از یک سقط غم انگیز، لولا و همسرش آدولفو، تین و تینا، دو برادر و خواهر دوست داشتنی با تحصیلات فوق کاتولیک را به فرزندی قبول می کنند که باعث می شود کتاب مقدس را کلمه به کلمه تفسیر کنند...
یک زن بیست و پنج ساله فرانسوی برای اولین بار به کره باز می گردد، کشوری که قبل از فرزندخواندگی توسط یک زوج فرانسوی در آن متولد شده بود. او تصمیم می گیرد والدین بیولوژیکی خود را پیدا کند، اما سفر او یک چرخش شگفت انگیز دارد...
یک صاحب زمین ، یک سیاستمدار ، یک کنتس ، یک ژنرال و همسرش در یک منزل بزرگ جمع شده و در مورد مرگ ، جنگ ، پیشرفت و اخلاق بحث می کنند. هرچه زمان می گذرد ، بحث جدی تر و داغتر می شود...
به اعضای کوچک یک شهر یهودی اخطار داده می شود که نازیها در راه هستند و بهتر است با استفاده از قطار مرزهای روسیه را گذشته و به فلسطین وارد شوند. برخی از آنان لباسهای نازیها را بر تن کرده و ….…
میرچا ، مردی 30 ساله از یک شهر کوچک ترانسیلوانیا در آزمون پذیرش قضایی در بخارست مردود می شود. او چاره ای جز بازگشت به خانه و زندگی با پدر و مادرش ندارد. او مجبور می شود در یک شرکت جمع آوری زباله که متعلق به یک سیاستمدار ثروتمند محلی است شغلی پیدا کند. اما وقتی میرچا برای همسر رئیس شروع به کار می کند همه چیز پیچیده می شود...
این فیلم یک کمدی سورئال است که بر اساس تفسیری دوباره از رابینسون کروزوئه ساخته شده است و از امور جاری از طریق شعر بصری و نمادگرایی صحبت می کند. این فیلم یک افسانه موزیکال رنگارنگ، شاعرانه و خنده دار است...
یک راهبه ی جوان برای شرکت در یک موضوع فوری از صومعه خود بیرون میرود، اما هرگز به آن جا باز نمیگردد و تحقیقات یک کارآگاه پلیس در مورد سرنوشت او، سرنخها و افشاگریهایی را کشف میکند که نه تنها به حقیقت، بلکه به معجزه نیز منجر میشود...
داستان این فیلم درباره رها کردن است. گاهی اوقات نمیتوانیم رها کنیم، و این ممکن است منجر به عواقبی شود که به تراژدی ختم میشود. فقط یک کار می توانیم انجام دهیم: با خودمان روبرو شویم...
بعد از اینکه یک کارگر در کسب و کار خانوادگی خود به شدت آسیب می بیند، کادیر مجبور می شود تصمیمی اخلاقی بگیرد که روی رویاهای او، خانواده و زندگی همسر کارگر آسیب دیده تأثیر می گذارد...
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 20 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 22 جایزه دیگر.
آیدا مترجم سازمان ملل در شهر کوچک سربرنیتسا است. هنگامی که ارتش صربستان کنترل این شهر را به دست گرفت ، خانواده وی در میان هزاران شهروندی است که به دنبال پناهگاه در اردوگاه سازمان ملل هستند...
جان ، 35 ساله نظافتچی پنجره ها ، زندگی خود را وقف تربیت پسر چهار ساله خود مایکل می کند ، زیرا مادربچه بلافاصله پس از تولد آنهارا ترک می کند. زندگی آنها ساده است ، با این حال ، جان فقط چند ماه دیگر عمر دارد. از آنجایی که او خانواده ای ندارد که به آنها مراجعه کند ، روزهای باقی مانده اش را به دنبال خانواده ای جدید و مناسب برای فرزندخواندگی مایکل می گذراند...
يک پروفسور زبان شناسي به نام «دومينيک» (رات) از اين که زندگي حرفي اش را به پايان مي رساند بسيار غمگين است. او هم چنان به خاطر «لورا» (لارا) که چهل سال پيش نامزدي شان را به هم زد افسوس مي خورد. «دومينيک» از شمال روماني، زادگاهش، به طرف بخارست سفر مي کند. اما پيش از اين که دست به خودکشي بزند، صاعقه اي به او مي زند. در اين حادثه نه تنها او به طرز معجزه آسايي نجات پيدا مي کند بلکه بدن هفتاد ساله ي او هم جوان مي شود…