ارول، احمد و لیلا با پدر ترک و مادر آلمانی خود در برلین-کروزبرگ زندگی می کنند. ارول، یک جنایتکار خرده پا، با پایان خدمت سربازی خود در ترکیه، آبروی خانواده را حفظ می کند...
پس از مرگ پدرش، سفید برفی در رحمت نامادری خود دوستش قرار می گیرد. سفید برفی که توسط ملکه شیطانی در یک برج حبس شده است، بارها فرار می کند و مخفیانه به آهنگر پیر کمک می کند. او در آنجا با شاهزاده کیلیان آشنا می شود که بلافاصله عاشق او می شود. وقتی نقشه ملکه برای ازدواج سفید برفی با یک نجیب ثروتمند نتیجه معکوس میدهد، او نقشه میکشد که او را بکشد، اما سفید برفی توسط هفت کوتوله نجات مییابد، در حالی که شاهزاده کیلیان در سراسر پادشاهی به دنبال او میگردد. بازگویی پر اکشن افسانه معروف، با اشاره به بازی تاج و تخت...
قاتلان نژادپرست ناشناس تاکنون به چهار خانواده حمله کرده اند. برخی از آنها مردند. نفر بعدی در این روز معمولی چه کسی خواهد بود؟ الهام گرفته از یک داستان واقعی...
یک جوان پس از مرگ پدر و مادر به شدت مذهبیش، در جنگل گم می شود. یک راننده کامیون به نام "جود"، نجاتش می دهد، که فقط یک کتاب مقدس دارد. "جود" وی را به خانه "کالی" و "کلی" که در جنگل زندگی می کنند، می رساند ....
فیبی̎ دختر امریکائی، که به دعوت دوستش به مونت کارلو آمده است، در مییابد که دعوت، تنها یک تعارف بوده ، بنابراین بیپول و بیراه بازگشت، ناگزیر میشود راهی برای زندگی پیدا کند...
کارگردانی به نام فردریش مونرو ، مشکلاتی را در به پایان رساندن فیلمی صامت و سیاه و سفید درباره لیسبون به مشکل برمیخورد . او با دوستش فیلیپ وینتر تماس گرفته و درخواست کمک میکند . بعد از یک هفته که وینتر به لیسبون میآید ، در مییابد مونرو ناپدید شده و فیلمش همچنان ناتمام مانده است . وینتر تصمیم میگیرد بماند و به مونرو در به پایان رساندن فیلم کمک کند ...
"جو" که سابقا به الکل اعتیاد داشته و بیکار میباشد و "سارا" کارمند سازمان بهداشت ، یک رابطه عاشقانه با هم برقرار می کنند. هر دو در سی سالگی خود هستند و...
هاندان و کورهان پس از رسیدن به 40 سالگی، در محلهای با مقیاس بالا در استانبول زندگی آرامی دارند. هاندان سعی می کند خود را مشغول نگه دارد، بی وقفه سرگرمی های جدید را امتحان می کند و روی حمایت کورهان حساب باز می کند...