سیکان، وانهدن و راکی یک شب سعی می کنند از کلوپ شبانه برنز غارت کنند، اما وانهدن مرتکب اشتباه شده است و پسر عموی دائما مست خود را دعوت می کند و او نقشه را خراب می کند...
تابستان در دانمارک با روزهای بلند و شبهای خنک سپری میشود. در این میان، احداث تونلی برای اتصال دانمارک به آلمان در حال انجام است. در این بین، سه نفر با یکدیگر ملاقات میکنند و سپس هر کدام به مسیر خود ادامه میدهند.
نیل، استادکار، برای نصب آشپزخانه جدید سوش می آید. آنها بلافاصله به یکدیگر علاقه مند می شوند. این علاقه برای آنها که در روابط پرمشکل خود هستند، یک راه فرار شیرین است...
در آستانه جنگ، ستوان ون هاون برای به عهده گرفتن فرماندهی رزمناو احضار می شود، اما به دلیل اتفاقات غیرقابل پیش بینی، او به اشتباه به عنوان یک خائن محکوم می شود...
مستندی که به دنیای رستورانهای ستارهدار میپردازد و به بررسی فشار و تعهدات شدیدی که برای حفظ یک رستوران ستارهدار لازم است، و نحوه پاسخگویی هر سرآشپز به این چالش، نگاهی می اندازد ...
سیکان نقشهٔ جدیدی دارد: سرقت یک تراشهٔ کامپیوتری کوچک که حاوی برنامهٔ فوق سری از آیندهٔ سوئد است. اما وال-اینبرگ هم همین نقشه را دارد. پاداش این سرقت، ۵۵ میلیون کرون سوئدی طلا و الماس است. چه کسی به تراشه دست پیدا میکند؟..
دانمارک، 1963: بیورن و اریک دختران نوجوان هستند . اریک از کرستن خوشش می آید اما بیورن را دوست دارد. داشتن یک مادر بیمار روانی در خانه نیز شانس اریک را از بین می برد. بارداری آنا همه چیز را تغییر می دهد...
آیا سیاست خارجی آمریکا تحت سلطه ایده برتری نظامی است؟ آیا ارتش در زندگی آمریکایی اهمیت زیادی پیدا کرده است؟ به نظر می رسد که بحث زیرکانه و هوشمندانه جرکی به هر یک از این سؤالات پاسخ مثبت می دهد...