یک دختر از هندوراس بنام «سایرا» برای داشتن آینده ای بهتر، آرزوی زندگی در ایالات متحده آمریکا را دارد، و به همین منظور در یک سفر پرماجرا قدم می گذارد...
یک شهر رنگارنگ مکزیکی. دو برادر ناتنی رومئو و پرسیادو دوباره همدیگر را ملاقات می کنند تا یاد و خاطره پدرشان را در یک مسابقه اتومبیلرانی پر از آدرنالین و موسیقی باندا گرامی بدارند...
توماس، پسر 11 سالهای که در دنیای فانتزی خود زندگی میکند، باید از دانش عظیم هیولایی خود برای مبارزه با معلم انگلیسی جدیدش استفاده کند: زنی شرور که در واقع یک هیولای بچهخوار است...
ماکارنا در خانواده ای متواضع بزرگ شده و تصمیم می گیرد حقوق بخواند و عاشق دایانا، افسر پلیسی می شود که در یک دوره کارآموزی با او آشنا شد و عشق زندگی او شد. به نظر می رسد ماکارنا مسیری را که همیشه می خواست پیدا کرده ، با این حال، پدرش او را به سرعت تغییر می دهد...
کارمن، روزنامه نگار شجاع، بلافاصله پس از مرگ مادرش متوجه می شود که خانه مادربزرگش را به ارث برده است. او تصمیم می گیرد به آنجا نقل مکان کند بدون اینکه بداند رازهای تاریک پنهانی آنجاست ...
وقتی چهار زن در نهایت به سفر جاده ای که در دبیرستان برنامه ریزی کرده بودند می روند، هیچ ایده ای از چیزهایی که گاهی اوقات به معنای واقعی کلمه با آنها برخورد خواهند کرد، ندارند...
وقتی اتفاق غیرمنتظره ای در خانواده الیور 13 ساله رخ می دهد، تنها کاری که او می خواهد انجام دهد این است که از آنجا دور شود. او به این نتیجه می رسد که دلیلی برای نقل مکان وجود ندارد...
یک مرد آمریکایی که نامش در طول فیلم گفته نمیشود وارد میخانه ای در مکزیک میشود.او داستانی از یک مرد قد بلند مکزیکی به نام ال ماریاچی که در جعبه گیتارش اسلحه پنهان کرده بود و میخانه ای که در آن بوده تعریف میکند.در داستان او همه افراد در میخانه به جز خود او توسط آن مرد مکزیکی کشته میشوند و …