تاماکو از دانشگاهی در توکیو فارغالتحصیل شد، اما حالا پیش پدرش در کوفو زندگی میکند. تاماکو نه به پدرش کمکی میکند و نه سعی میکند کاری پیدا کند. او تمام وقتش را صرف خوردن و خوابیدن در طول چهار فصل سال میکند.
یک زرافه نر پس از یک حمله هوایی شبانه در باغ وحش فلسطین جان خود را از دست داد. زرافه ماده از خوردن دست می کشد. پسری و پدرش دامپزشک باغ وحش به دنبال راه حلی هستند...
فیلم درباره ی برادران ساموئل بکت و امرسون است که پدرشان آنها را وارد مشکلات متعددی کرده است او قمار میکند و مینوشد و هر پولی را که برادرا به خانه می آورند را هدر می دهد و ……
تابستان 1968، ولفگانگ 14 ساله از خانوادهاش در یک پناهگاه مذهبی دورافتاده دور میشود. برای ولفگانگ یک چیز روشن است: او به زودی آرزوی آزادیاش را در باتلاق دفن نخواهد کرد....
روایتی خیالی از انتخابات 1960 ایالات متحده. در حالی که نتایج در کاندیداتوری ریاست جمهوری جک کسیدی با واقعیت تقلب در آرا ، فساد اداری و همسری روبرو می شود که قصد دارد برای خرابکاری در تلاش های خود تمام تلاش خود را انجام دهد...
در یک شهر کوچک آمریکایی که هنوز اهالی شهر در زیر سایه ی حادثه ی وحشتناک معدن زغال سنگ به زندگی خود ادامه می دهند، ناپدید شدن یک پسربچه باعث می شود مردم کنار همدیگر جمع شوند و...
لی و سل در یک ساحل جنوب هند زندگی مخفیانه و سختی دارند. هنگامی که لی با دختری زیبا آشنا میشود همه چیز تغییر میکند و زندگی برای او به مانند بهشت به نظر میرسد اما طولی نمیکشد که او به طور تصادفی یک گاو مقدس را میکشد و پلیس ها، اوباش محل، گانگسترها و گروه های فرقه گاو پرست به سراغشان می آیند و...
دیویس با یک زن جوان که ادعا می کند دختر عمویش است ملاقات می کند. پس از تایید اینکه پدرش یک برادر پنهانی دارد، او و دو خواهرش را ملاقات می کند. حال سوال اینجاست که چه چیزی پدران آنها را از هم دور نگه داشته است؟...
این فیلم بر اساس کتاب دانیال از کتاب مقدس ساخته شده است و داستان زندگی و رؤیاهای دانیال را پس از اینکه توسط نبوخذنصر به بابل برده شده است، نشان میدهد. در این فیلم، دانیال به عنوان یک مشاور حکیمانه و با ایمان خدمت پادشاهان مختلف بابل میکند و در شرایط سخت و خطرناک، برای خدا شجاعت و وفاداری خود را ثابت میکند...
یک مدیر تلویزیونی بدبین به یک شهر ایدهآل در داخل یک گوی کریسمس نگاه میکند و به طور جادویی به آنجا منتقل میشود. او که در یک شهر برفی بینظیر و در کنار یک جنگلبان محلی از خواب بیدار میشود، متوجه میشود که همه چیز فقط یک فانتزی نیست.
یوهانا به عنوان روزنامه نگار در یک مجله زنانه کار می کند. اما رئیسش احمق است، حقوقش مسخره و شوهرش او را به خاطر یک زن جوانتر ترک کرده است. او با یک بحران بزرگ زندگی تصمیم گرفت یک داروی جدید را امتحان کند...
