هنگامی که ری 22 ساله، از نوادگان بازماندگان هولوکاست، مورد هدف نئونازی ها در بیلینگز، مونتانا قرار می گیرد، ضربه روحی اجدادش را دوباره تجربه می کند . از آنجایی که یهودی ستیزی در جامعه همچنان در حال افزایش است، ما ری را در سفرش دنبال می کنیم تا خودش، مادرش و دنیای شکسته را ببخشد...
یک بازیگر معروف باید گواهینامه رانندگی خود را تمدید کند و کارگزار وسایل نقلیه موتوری از طرفداران اوست، اما یک سری سوء تفاهم باعث ایجاد اختلافات زیادی می شود...
یک کارآگاه عجیب و غریب اینترپل از نیویورک که قبلاً برای واحد جنایات مخفی لس آنجلس کار می کرد، خود را در حال تحقیق در مورد مجموعه ای مرموز از قتل ها در ایرلند می بیند. یک زن بسیار پریشان مسئول این قتل ها معرفی شده است اما ....
داستان دو شهروند سوئیسی به نام های دانیلا ویدمر و دیوید اوچ که در جولای 2011 توسط طالبان در پاکستان ربوده شدند و پس از هشت ماه اسارت موفق به فرار شدند...
در آگوست 1944، اطلاعات بریتانیا متوجه شد که نیروی هوایی آمریکا ممکن است در یک تله پرواز کند. سر فرصت، خلبانی در یک اتشبار غیرمسلح بلند می شود تا شواهد عکاسی به دست آورد و از قتل عام جلوگیری کند...
یک خواننده رپ معروف که از صنعت موسیقی و فشارهای یک سلبریتی سرخورده شده است، شهر و حرفه خود را پشت سر می گذارد تا خود را در یک جامعه کشاورزی در شهر کوچک بیابد...
آلین هرگز نتوانست برای پسرش که در 17 سالگی در یک نزاع درگذشت، عزاداری کند. هنگامی که او به طور تصادفی از مهاجم پسرش که به تازگی از زندان آزاد شده است عبور می کند، تصمیم می گیرد نقشه ای برای انتقام بسازد...
این فیلم بر اساس اثر پرفروش فلورانس اوبناس روزنامه‌نگار فرانسوی است که به بررسی بی‌ثباتی فزاینده در جامعه فرانسوی از طریق تجربیات او در شهر بندری شمالی کان می‌پردازد...
"فلیکس باش" گوشه نشینی است که توجهی به افراد شهر و کسانی که می خواهند او را بشناسند ندارد.اما وقتی روزی یکی از دوستانش می میرد و مردم داستانهایی درباره او می گویند،او تصمیم می گیرد این حرفها را بین مردم پایان دهد.او "فرانک" را استخدام می کند تا تشییع جنازه ای برای او برپا کند و...
جوانی به نام هنری لتام ( رایان گوسلینگ ) مریض روانی دکتر بتی لوی ( جانین گاروفالو ) است و برای ملاقات خود با پزشکش به مطبش می رود و با دکتری دیگر به نام سام فارستر ( اوان مک گرگور ) مواجه می شود . او از این موضوع سرخورده می شود و به دکتر فارستر می گوید که قصد دارد که در نیمه شب شنبه و تولد خود, خود خودکشی کند...
