مارتین فراست داستانی مینویسد که در آن زنی مرموز به نام کلر مارتین در زندگیاش ظاهر میشود؛ سرنوشت آنها با داستانی که او مینویسد گره میخورد و واقعیت و تخیل را در یک معمای جذاب دربارهٔ فرآیند هنری محو میکند.
در دنیایی که تعطیلات توسط اداره کارآمد امور یولتید اداره می شود، یک روح تلخ و سوخته از کریسمس گذشته تصمیم می گیرد در حالی که در یک "مأموریت" است، به AWOL برود و "هدف" خود را در سال 1965 رها کند...
زندگی یک پسربچه وقتی می فهمد که آخرین نفر از یک گروه از جنگجویان جاودانه است که زندگی خود را وقف مبارزه با نیروهای تاریکی کرده اند ، زیر و رو می شود ...
ری رایتر، که سی سال پیش شاهد قتل والدینش توسط موجودی هشتپا مانند بود، اکنون برای انتقام به باستانشناسی به نام نیکول میپیوندد. آنها در یک سفر دریایی پرخطر به دنبال یک اوپال افسانهای یونانی هستند که توسط همان هیولا محافظت میشود؛ هیولایی که رایتر آن را کراکن قاتل مینامد.
علی پس از یک طوفان شدید در هاوانا بیدار میشود. او بیمار و گیج است و میداند که باید از دست کسانی که دنبالش هستند فرار کند. ایوان، یک کوبایی محلی، علی را به آپارتمان خواهرش میبرد. مانوالا ابتدا از پذیرفتن علی خودداری میکند، اما در نهایت تسلیم میشود. او به علی جذب میشود و میخواهد بداند که او کیست و چرا در هاوانا است...
نیک و بث برای مراسم عروسی شب کریسمس که مدت ها در انتظارشان بود آماده می شوند زیرا قصد دارند "کسب و کار خانوادگی" را از پدر نیک، بابانوئل که رسماً بازنشسته شده است، تحویل بگیرند...
در 300 سال اینده ، بشریت توسط جنگل های ذی شعوری که خود بیدار کرده است، مورد حمله قرار گرفته است. پسر جوانی به نام آگیتو در داخل یک پناهگاه ممنوعه، ماشینی را پیدا می کند که ممکن است کلید نجات بشریت باشد...
دو قاچاقچی مواد مخدر با یک زن قاتل، یک شکارچی هیولا، یک شمشیرزن ژاپنی و حتی خود شیطان در یک باشگاه آقایان که شیاطین قاتل را در خود جای داده است، برخورد می کنند...
آرن که پس از کشتن پدر خود و دزدیدن شمشیر او، آواره بیابانها شده، مورد حمله گرگها قرار میگیرد، کیمیاگری به نام شاهین او را نجات میدهد و همراه خود به سفر میبرد. آنها پس از مشاهده شهر هرت که در آن بردهفروشی مرسوم است در منزل زنی پناه میگیرند. از سویی کیمیاگر خبیثی به نام تارتن که سابقه دشمنی با شاهین را دارد درصدد است راز زندگی ابدی را پیدا کرده انتقام خود را از شاهین بگیرد. به همین دلیل زن و آرن را به گروگان گرفته، شاهین را با این ترفند به دام میاندازد…