یک تیم رنجر بسیار حرفه ای عازم کنگو در آفریقا میشوند تا جلوی یک عملیات و ساخت و ساز بزرگ هسته ای را بگیرند. جایی که خطرناک ترین دشمنان و تروریستها به تکنولوژی کیک زرد هسته ای دست یافته اند و اکنون مشغول ساخت بمب های بسیار خطرناک هستند…
در سال 1953،جنگ کره به مراحل آخرش رسیده است. ارتش مردمی داوطلبین چین آخرین نبرد را در کومسانگ آغاز کرده اند. برای رسیدن به میدان نبرد در وقت معیین و رسیدن نیروی کافی به خط مقدم کومسانگ...
قبل از جنگ جهانی دوم، نیروی دریایی ژاپن دستور ساخت ابرکشتی چشمگیر یاماتو را صادر کرد و یک مقام ارشد که اصرار بر کشتی های جنگی استراتژیک و آماده نبرد داشت، به شدت با آن مخالفت کرد...
داستان دربارۀ گروهی از جوانان است که به گذشته و زمانی که در یک فیلم تئاتر بازی میکردند سفر میکنند، درست زمانی که حلقه زمانی میخواهد بسته شود. آنها در این حین شاهد مرگهایی در سرزمین ژاپن و جنگ چین میشوند، قبل از اینکه آنها میخواهند...
این فیلم داستان نبرد “میونگ رانگ” است که در ۲۶ ام اکتبر سال ۱۵۹۷ اتفاق افتاد و دریاسالار “یی سون شین” با هدایت تنها ۱۲ کشتی در مقابل صدها کشتی نیروی دریایی ژاپن ایستادگی کرد .
داستان دربارهی کشاورز استرالیایی است که پس از جنگ گالیپولی که در سال 1919 میلادی رخ داد، به ترکیه می رود تا به دنبال 3 پسر گمشده اش بگردد. زمانی که او در یک هتل استانبول اقامت می کند، با مردی بنام "آشی" آشنا می شود که مدیر هتل است و...
داستان فیلم در دوران جنگ جهانی دوم روی می دهد و درباره یک گروه نامعمول است که از سوی دولت آمریکا ماموریت پیدا می کنند به آلمان بروند تا چند شاهکار هنری را از چنگ دزدان نازی نجات بدهند و به صاحبان واقعی اش بازگردانند…
صبح روز نهم آپریل سال 1940، ارتش دانمارک به حالت آماده باش می رود. آلمانها از مرز عبور کرده و دانمارک با قدرتمندترین ارتش اروپا وارد جنگ شده. در جنوب دانمارک، به جوخه موتور سواران دستور داده می شود تا رسیدن نیروهای کمکی دشمن را به عقب برانند...
برنده 1 جایزه BAFTA Film Award همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
یک سرجوخه فرانسوی در حمله آلمان به پاریس در سال 1940 اسیر می شود. با کمک شخصیتهای مختلف از قبیل یک کشاورز، یک پیشخدمت و یک دستیار دندانپزشک آلمانی او تلاش می کند از اردوگاه اسرا فرار کند و...
در دهه 1990، لنا (آنا کاپالوا) به خانه پدربزرگ و مادربزرگش (اولگا یاکوولوا، سوس سرکیسیان) در روستایی کوچک و جنگ زده در ارمنستان باز می گردد. در آنجا، لنا از آنها درخواست می کند که او را همراهی کنند و به سمت امن مسکو عقب نشینی کنند. با این حال، آنها برای رفتن مردد هستند و لنا میماند تا به آنها کمک کند...
روژدا یک سرباز جوان آلمانی با ریشه کرد-عراقی است که از کودکی در آلمان زندگی کرده است. او اکنون در یک اردوگاه پناهندگان یونانی به دنبال مادرش فرهات است...