جرارد همیشه دوست داشت تا خود را به عنوان یک شعبده باز، معرفی کند. اما متاسفانه مجبور شد تا به کار در ادارهی پست مشغول شود. با این وجود، وی هیچگاه رویای خود را فراموش نکرد و همواره به فکر آن بود. به طوری که همیشه، پاکتها و بستهها را با زبردستی و حرکات منحصر به فرد، مرتب میکرد. جرارد در گذشته، سکهای جادویی را از Great Vivonti دریافت کرده بود و هر روز به کمک آن، به تمرین شعبده بازی میپرداخت. در یکی از روزها، دختر بچهای کوچک به نام ژولز، مبهوت تردستیهای جرارد با این سکه میشود و همین موضوع ژولز را متحیر مینماید. جرارد با کمک این سکه، برای اولین مخاطب خود تردستی میکند و این اتفاق، آغاز تمام تغییرات در زندگی این دو فرد میباشد.
پس از فوت عمه دی، مغازه شیرینیفروشی او به طور مساوی بین خواهرزادهاش مگی و دکس، کشاورز شربت افرا، تقسیم میشود. مگی و دکس با دنبال کردن نامههایی که دی از خود به جا گذاشته، در جریان فستیوال شیرین پاییز، راز این تصمیم را فاش میکنند.
سالها لوسی در شهر کوچکش نقش بابانوئل را بازی میکرد. همانطور که او آرزوی یک دختر کوچک را برای "کریسمس مانند گذشته" برآورده می کند، او به طور غیرمنتظره ای متوجه می شود که آرزوهای خودش محقق می شود....
موزیکال موفق تیک تاک که بر اساس فیلم دیزنی/پیکسار ساخته شده، در یک اجرای ویژه و بیسابقه با حضور هنرمندان مردمی و کیفیتی در سطح برادوی، برای کمک به صندوق بازیگران به روی صحنه میرود.
کودکان چهارقلویی یک موجود دریایی مجروح را پیدا می کنند، دوستی مادام العمری میانشان شکل گرفته و آنها باید شجاعانه از او در برابر خطراتی که تهدیدش می کند، محافظت کنند. حتی اگر به قیمت آسیب رسیدن به خودشان تمام شود...
دکتری زبان شناسی جولی ، تقریباً می تواند به هر زبانی که تصور کنید صحبت کند. اوضاع برای جولی وقتی وارونه می شود که دان خوش تیپ با او تماس می گیرد تا چند کلاس فرانسوی بگذراند...
ایزی آرایشگر نیویورکی از فرصت کار در عروسی یک شاهزاده جذاب استفاده می کند. وقتی جرقه هایی بین آن دو به پرواز در می آید، عشق و وظیفه با نزدیک شدن به زمان عروسی مورد آزمایش قرار می گیرند...
یک کارت تبریک به یک مدیر اجرایی درسانتافه می رسد تا یک شرکت خانوادگی تنگ بافته را خریداری کند که زیورآلاتی با الهام از سنت های کریسمس مکزیکی ایجاد می کند..
پیت دزد دریایی و همراهانش در سفر به کاتوکینه با دختری کولی به نام اسمرالدا آشنا میشوند که همه به او علاقهمند میشوند جز استین. استین متوجه میشود که اسمرالدا قصد دارد با استفاده از قدرتهای جادویی، کشتی آنها را بدزدد.
وقتی دنیای سم به دنبال یک رویداد غیرمنتظره که زندگی را تغییر می دهد شروع به چرخش می کند، او باید با احساسات و ترس خود مقابله کند تا عشق عمیق خود را به رقص دوباره شعله ور کند...