پس از دریافت فراخوانی غیرمنتظرهای از اجداد راهنمای خود، موآنا باید به دریاهای دوردست اقیانوسیه و آبهای خطرناک و از دست رفتهای سفر کند تا ماجراجوییای را تجربه کند که هیچگاه با آن روبرو نشده است.
بتي فلاد، دختری نوجوان با تواناییهای جادویی، در خانوادهای عجیب و غریب زندگی میکند. او با نزدیک شدن به سن نوجوانی، رازهای خانواده را کشف کرده و هویت واقعی خود را مییابد.
نوبوماسا تسوبوی، صاحب یک کارخانه کوچک، متوجه میشود که دخترش یوشیمی به بیماری قلبی مبتلا است و تنها ده سال دیگر زنده خواهد ماند. او و همسرش این خبر را نمیپذیرند و نوبوماسا تصمیم میگیرد با مطالعهی قلبهای مصنوعی، راهی برای نجات دخترش پیدا کند.
داستان درباره دوستی دختری به نام کارین و یک گربه به نام آنزو است که در روستایی ژاپنی اتفاق میافتد. کارین برای زندگی نزد پدربزرگش به این روستا میرود و در آنجا با آنزو آشنا میشود.
در این مجموعه انیمیشن کوتاه، که توسط استودیوی سازندهی فیلم پرفروش "من نفرتانگیز" تولید شده است، میتوانید شاهد انیمیشنهای جذاب و بامزهای مانند "پارتی رقص فیل" و "بینکی نلسون بیصبرانه" باشید.
داستان از این قرار است که دو روباه در حال آماده شدن برای تجربهٔ اولین بارِ پدر و مادر شدن هستند. این اتفاق در زمانی رخ میدهد که گرمایش جهانی، قواعد زندگی را برای همهٔ موجودات زنده دگرگون کرده است.
هدویک و هنریک از نامادری جدیدشان ویکتوریا که دائم قانون جدید می گذارد، خسته شده اند. با الهام از یک کتاب مصور، تصمیم می گیرند یک قاتل استخدام کنند و یک مهاجر بی میل به نام کارل را برای این کار راضی می کنند.
فیلم انیمیشنی درباره درخت کریسمس مورد علاقه بابانوئل که بعد از کریسمس دزدیده میشود و ماجرای بزرگ چهار تا از بهترینelfهایی که برای پس گرفتن آن تلاش میکنند.
سگی رها شده در منطقه مرزی پونچ کشمیر توسط زوج بدون فرزندی به نام سرگرد بهارات کومار ردی از ارتش هند و همسرش ناندینی سرینیواسان ردی پیدا شد. آنها او را تروی نامیدند. این داستان درباره پیوند عشقی بین آنهاست.
نیا، مشاور املاک، به جولیان برای یافتن ملک مناسب کمک میکند. جولیان مسافرخانه پدر نیا را انتخاب میکند، اما قصد تغییر آن را دارد. نیا تلاش میکند تا مسافرخانه خانوادگیاش را نجات دهد.
لوک مککنزی، با وجود سختیها و آزمونهای طاقتفرسایی که خانوادهاش با آن روبروست و میتوانست هر خانوادهای را از هم بپاشد، همچنان به ایمان خود پایبند است. پسر بزرگش، جیکوب، برای تجربهی زندگی، مستقل میشود و راه خود را میرود، اما در نهایت، پدرش را مییابد که با آغوشی باز، منتظر بازگشت اوست.
کی نا، زنی جوان، با وجود داشتن شغل و رابطه ای پایدار، احساس ناخشنودی می کند و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند. او در نهایت، علی رغم مخالفت دیگران، برای شروعی جدید به نیوزیلند می رود.