زوجی سالخورده به نام مئیر و توا که در یک آپارتمان مجلل در تلآویو زندگی میکنند، با همسایه جدیدشان ایتزیک، یک مدیر مدلینگ، آشنا میشوند. حضور در مهمانیهای کارائوکه او، کمکم آنها و دیگر ساکنان ساختمان را به رقابت برای جلب توجه ایتزیک میکشاند و ...
یک پاندا از چین به آفریقا سفر میکند و در آنجا با هیپوها، هیناها و گوریلها روبهرو میشود. او دوست اژدهای ربودهشدهاش را نجات میدهد، دوستان جدیدی پیدا میکند و از خانه جنگلی آنها محافظت میکند.
داستان دربارهی کورا است که حس میکند رابطهاش به خوبی پیش نمیرود. او به خانه بازمیگردد تا دل دوست دخترش را دوباره به دست آورد، اما درمییابد که مسائل بسیار مهمتری غیر از زندگی عاطفیاش نیازمند ترمیم هستند.
دو برادر پس از مرگ پدرشان متوجه میشوند که او به طور کامل غایب نیست. تلاش آنها برای برگزاری مراسم خاکسپاری مخفیانه منجر به آشوب میشود و آنها را وادار میکند تا با رابطه سرد خود و یاد پدرشان دست و پنجه نرم کنند.
بلا اسپارکس، صاحب بوتیک بلا است. استفان پس از گم شدن چمدانهایش، برای یک هفته جلسات مهم و پرمخاطره نیازمند لباسهای مناسب است. او به طور اتفاقی پی میبرد که استفان در حقیقت استفان ویلیام فرانسیس براون، دوک تانگفورد، میباشد.
زنی پس از سالها به آرزوهای دوران کودکیاش رجوع میکند و میکوشد تا اهداف پیشین خود را محقق سازد. با این حال، او درمییابد که پیگیری این آرمانهای دیرین، وی را به سفری پیشبینیناپذیر و شگفتآور رهنمون میکند.
در این کمدی موزیکال تلخ که بر اساس یک پرونده جنایی واقعی ساخته شده است، کارن متیوز، مادری بیرحم و منفور، از شهرت جدید خود غرق در لذت است، در حالی که دیگران به جستجوی دختر گمشدهاش، شانون متیوز نه ساله، مشغول هستند.
خانوادهی ثروتمند مینارد زندگی بیدغدغهای دارند. آمون، پدر خانواده که علاقهی زیادی به شکار دارد، به دلیل ثروتشان هیچ حیوانی را نمیکشد و بدون مواجهه با هیچ مشکلی زندگی میکنند.
چیهو، متخصص موفق شیرینیجات که از زندگی یکنواخت خود خسته شده، به جای برادر بدهکارش به یک شرکت وام میرود و با ایلیونگ، کارمند بازاریابی پرشور آنجا آشنا میشود. این آشنایی تصادفاً منجر به صرف غذا با یکدیگر میشود.
ساتا، رانندهٔ کامیونی که به دنبال همسری کاردان برای نظمبخشی به زندگی خود است، با زنی خودساخته که آرزوی ثروت و تجمل در سر دارد، هممسیر میشود. این تفاوتهای بنیادین، رابطهای نامتعارف را رقم میزند که هنجارهای سنتی عشق را زیر سؤال میبرد.
داستان درباره رومن، مهاجر سی و چند ساله اسرائیلی ساکن هادرا است که با همسری مستبد ازدواج کرده و از دست خانواده همسرش که او را به خاطر نداشتن فرزند و شغل، سربار میدانند، فراری است.