چیهو، متخصص موفق شیرینیجات که از زندگی یکنواخت خود خسته شده، به جای برادر بدهکارش به یک شرکت وام میرود و با ایلیونگ، کارمند بازاریابی پرشور آنجا آشنا میشود. این آشنایی تصادفاً منجر به صرف غذا با یکدیگر میشود.
ساتا، رانندهٔ کامیونی که به دنبال همسری کاردان برای نظمبخشی به زندگی خود است، با زنی خودساخته که آرزوی ثروت و تجمل در سر دارد، هممسیر میشود. این تفاوتهای بنیادین، رابطهای نامتعارف را رقم میزند که هنجارهای سنتی عشق را زیر سؤال میبرد.
داستان درباره رومن، مهاجر سی و چند ساله اسرائیلی ساکن هادرا است که با همسری مستبد ازدواج کرده و از دست خانواده همسرش که او را به خاطر نداشتن فرزند و شغل، سربار میدانند، فراری است.
ادی که زمانی ورزشکار بوده، پس از پنج سال به شهر خود بازمیگردد و درمییابد که دوستانش زندگی باثباتی یافتهاند، در حالی که او همچنان سرگردان و بیهدف است. تلاش او برای احیای شور و نشاط دوران جوانی، او را به یک ماجراجویی بیمهابا با دوستان قدیمی میکشاند که در نزدیکی لاس وگاس با یک گروگان، یک قبضه اسلحه و لاشهٔ یک پرنده به پایان میرسد.
درو و آلیسا که بهترین دوست و همخانه هستند، پی میبرند که دوست پسر آلیسا پول اجارهشان را خرج کردهاست. آنها برای جلوگیری از بیخانمان شدن و حفظ دوستیشان، مجبور میشوند به هر کاری دست بزنند و در این راه، با کمبود وقت هم مواجهاند.
زن جوانی به نام پاپاس در یک برنامه اقامتی ویژه برای هنرمندانی که با مشکل خلاقیت دست و پنجه نرم میکنند، پذیرفته میشود. این برنامه توسط فردی ثروتمند و مرموز به نام "ابوت" (RZA) اداره میشود.
این اثر، کندوکاوی هوشمندانه در مسائل مربوط به سلامت روان است که از طریق گفتوگوهایی ملموس و قابلدرک به آنها میپردازد و توازنی ظریف میان جدیت و لحنی سبکبار ایجاد میکند.
کارلوس و النا قصد دارند از هم جدا شوند، اما درست لحظه ای پیش از امضای برگه های طلاق، یک نفر از راه می رسد و به آن ها پیشنهاد می دهد به گذشته برگردند و فرصتی دوباره داشته باشند. آنها به سال 1994، یعنی سالی که برای اولین بار با هم آشنا شدند، سفر می کنند و ماجراهایی خنده دار و احساسی را تجربه می کنند و...