گریتونا که به معنای واقعی کلمه به عنوان "زن پر سر و صدا" ترجمه شده است، موضوعاتی مانند تبعیض جنسیتی در آمریکای لاتین، ظهور فمینیسم امروزی، و واقعیت های قرارهای غیررسمی را بررسی می کند.
زنی که از تجربههای ناموفق خود در دوستیابی آنلاین ناامید شده است، تصمیم میگیرد با یک غریبه مرموز که علاقهای مشترک به فیلمهای ترسناک دارد، قرار ملاقات بگذارد...
لویی درست جلوی آپارتمانش با جسد مردی روبرو میشود. بازپرس بورون او را به بازجویی میبرد و لویی خود را درگیر یک بازجویی عجیب و غریب میبیند. وقتی پلیسها دیوانه باشند، چطور میتوانید بیگناهیتان را ثابت کنید؟..
نینا با پسرش دنیس زندگی می کند. وقتی پسرش18 ساله می شود، او یک جشن غافلگیرکننده برایش برگزار می کند. با این حال، وقتی دنیس اعلام می کند که قصد داردخانه را ترک کند، نینا شوکه می شود..
سیجیرو با لبخندهای همیشگی، پیراهنهای طرحدار و موهایی که به سبک پسران امروزی روی پیشانیاش میریزد، شخصیتی کاریزماتیک دارد. غرور و خودخواهی او از توجه بیحد و حصر زنانی که مجذوب رفتار "پسران بد" و استعداد او شدهاند، روزبهروز بیشتر میشود. در همین حال، او همزمان با چندین زن رابطه دارد که همگی از اینکه سیجیرو با آنها مانند یک جنتلمن وفادار رفتار نمیکند، شوکه شدهاند. ریو یکی از این زنان است.
چند هفته پس از مرگ همسرش یوانا در یک تصادف اتومبیل، مست و تنها در شبی که او 42 ساله می شود، با الکساندرو ملاقات می کند. سباستین، مردی خجالتی و جوانتر، در پنج ماه گذشته معشوقه یوانا بوده است. سباستین درخواستی ظالمانه دارد: او از الکساندرو می خواهد که به او کمک کند تا بر ناامیدی ناشی از مرگ یوانا غلبه کند...
گروهی از علاقهمندان به سینما در یکی از مناطق روستایی پنسیلوانیا، به دلیل عدم توانایی در خرید یک پروژکتور دیجیتال با قیمت ۵۰ هزار دلار، برای حفظ یک سینما روباز قدیمی که در آستانه تعطیلی قرار دارد، تلاش میکنند. این گروه داوطلبانه و بدون دریافت هیچگونه دستمزدی، تنها به نمایش فیلمهای کلاسیک با کیفیت ۳۵ میلیمتری میپردازند.
مدیر یک سالن بولینگ قدیمی که از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیست، متوجه میشود که صاحب سالن قصد فروش آن را دارد. او برای حفظ سالن، تلاش میکند تا سرمایهگذار پیدا کند. در این مسیر، او با چالشهای زیادی روبرو میشود و باید خود را از یک وضعیت ناامیدکننده نجات دهد...
زویی در 21 سالگی از اینکه همه او را بدیهی میدانند، فقط به خاطر جوان بودنش خسته شده است. او رویای روزی را در سر می پروراند که همه هزاره ها دست به اعتصاب بزنند تا مردم در نهایت ارزش واقعی خود را دریابند...