دیمیتری مارتین، کمدین، با یک استندآپ جدید بازگشته است. این برنامه شامل طنزهای او در مورد موضوعات مختلفی از جمله کیسههای زباله معطر و کارهای پشت میزی در جهنم است.
نبراسکا سیتی، 1991. دو دوست صمیمی فرصتی برای اداره بوفه استخر شنا پیدا میکنند. این بوفه بعداً به محلی ایدهآل برای گریز، تفریح، کشف شخصی و عاشقانه تبدیل میشود.
بگوس، فیلمنامهنویس، با هانا، دوست دوران دبیرستان خود که از غم از دست دادن همسرش رنج میبرد، دیدار میکند. بگوس که خواهان دوباره عاشق شدن هانا است، تلاش میکند تا او را به تجربه عشقی دوباره مانند فیلمها ترغیب کند.
اولیویا، سرآشپز معروف، به اصرار مادربزرگش برای نجات مزرعه او به روستا میرود. او در آنجا با کشاورزی خوشتیپ آشنا میشود و به او دل میبندد، اما این کشاورز رازهایی را از اولیویا پنهان میکند.
یک مرد درگیر تمام کردن اقتباس انیمیشنی خود از رمان ناباکوف است، همزمان سمینار تحصیلات تکمیلی درباره گتسبی بزرگ را تدریس میکند، و فقط شش ماه دیگر زنده است.
زمانی فرا رسیده که خون آشام ها به طور عمومی رفت آمد میکنند و همه آنها را میشناسند . یک گروه مستند ساز برای ساخت یک برنامه درباره رابطه انسان ها و خون آشام ها با عده ای از خون آشام ها همکاری میکنند . اما چیزی نمیگذرد که متوجه میشوند چیزی بیشتر از آنچه که میدانستند در انتظارشان است .
کیوِک به روستایی در اعماق اسپانیا، تروئل، فرستاده میشود تا سیاستهای بازیابی آن را رهبری کند، اما به زودی متوجه میشود که او را به آنجا فرستادهاند تا دوست دخترش و رهبر حزبش بتوانند زمان بیشتری را با هم بگذرانند.
ناتارو در زندگی خود با موقعیتهای عجیب و غریبی روبرو میشود. او از این تجربیات برای خلق برنامههای استندآپ کمدی استفاده میکند. یکی از این تجربیات، ملاقات با یک آتشنشان است که دیدگاه او را نسبت به زندگی تغییر میدهد.
جس، یک مکانیک زن، با اکراه در یک نمایشگاه بازسازی خودرو شرکت می کند. او شوکه می شود که متوجه می شود رقیب اصلی او، لوک، دوست پسر سابقش است. آیا جرقه های عشق دوباره بین آنها روشن خواهد شد؟