زندگی یک نوجوان دستخوش تغییرات اساسی میشود، زمانی که او پی میبرد داییاش مظنون به قتلهای زنجیرهای است. این کشف او را ناگزیر میکند تا با حقایق تلخی درباره فرزندخواندگیاش و سرنوشت مادر واقعیاش مواجه شود. وقایع این داستان در کانزاسسیتی و ایلینوی رخ میدهد.
زینب، درست در روزی که قرار است تحصیل خود را در مدرسهی جدیدی آغاز کند، شاهد یک قتل در ساختمانی قرنطینه شده به دلیل شیوع یک بیماری همهگیر میشود. او به همراه اونور، بوراک و مرت تلاش میکنند قاتل را پیش از آنکه وحشت در مدرسه فراگیر شود، پیدا کنند. اما این نقشهی پرخطر، آنها را به مسیری بیبازگشت هدایت خواهد کرد.
زندگی مدیر طبقهای در هتل که درگیر مشکلات مالی است، زمانی دگرگون میشود که کیفی فراموش شده را در اتاق یکی از مهمانان مییابد. او که به تازگی با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند، اکنون باید تصمیم بگیرد که آیا از این فرصت پیشآمده استفاده کند یا با عواقب ناخواستهتری مواجه شود.
جنایات زیستمحیطی خشمشان را برمیانگیزد، بیعدالتیهای روا داشته شده بر زنان به ستوهشان میآورد و فریبکاریهای سبز (گرینواشینگ) بیمارشان میکند. با «پلنگهای سبز» آشنا شوید؛ گروهی شبیه به رابینهودهای امروزی، با رویکردی فمینیستی، که در سرقت از شرکتهای آلاینده و افراد زنستیز تخصص دارند. اما برای نفوذ به گاوصندوق و دستیابی به اطلاعات مهم در مورد بزرگترین هدفشان تا به امروز، ناگزیرند با برنارد، سارقی سالخورده که دیدگاههایش درباره اکوفمینیسم کمی قدیمی است، همکاری کنند.
یونهی که همواره با معضل جای پارک دست و پنجه نرم میکند و درگیر بحث با همسایگانش است، یک روز بر سر همین موضوع با هوجون درگیر میشود. این درگیری، جنبههای تاریک هوجون را نمایان کرده و به بازی بیرحمانهای برای بقا تبدیل میشود که پایانی ندارد.
سه دوست شاهد یک قتل هستند و با دشمنان خطرناکی روبرو میشوند. مری باید راهی برای محافظت از خود و دوستانش، راجو و باشا، پیدا کند؛ در حالی که از کسانی که میخواهند آنها را ساکت کنند، دوری میکند.
پس از اینکه یک عمل دلسوزانه زندگی هنری جانسون را زیر و رو میکند، او در جستجوی یک قطبنمای اخلاقی است. هنری در این مسیر، با تکیه بر چهرههای مقتدری که با آنها روبرو میشود، به جادهای پر از دستکاری و ابهام اخلاقی کشیده میشود.
شیائو مای ناشنوا و دخترش مومو، تکیهگاه اصلی یکدیگرند. مومو به عنوان رابط پدرش با دنیای بیرون عمل کرده و در تأمین معاش او یاری میرساند. با این حال، با بزرگتر شدن مومو و نیاز به ورود او به دنیای شنوندگان، زندگی مشترک آنها در آستانه تغییر است. در همین حین، یک باند تبهکار که ناشنوایان را هدف قرار میدهد، شیائو مای را نشانه میگیرد. شیائو مای برای محافظت از دخترش، ناگزیر وارد دنیای جرم و جنایت میشود.
لیلیا کاپیسترانو به دنبال انتقام از گیلی وگا، میلیاردر مشهوری است که دخترش را به قتل رسانده است. او با تغییر چهره و با نام "اوا کاندلاریا"، خود را به مهمانی گیلی وگا میرساند تا نقشه انتقام خود را عملی کند.
یک زندانی سابق پس از ۲۰ سال به استرالیا بازمیگردد و دستگیر میشود. او در بازداشتگاه با دشمنان قدیمی و دوستان جدید روبرو میشود و مفهوم خاص خود از رفاقت استرالیایی را آموزش میدهد، در حالی که همیشه موقعیت را تحت کنترل دارد.
چهار داستان به هم پیوسته که در سال 1987 در اوکلند، کالیفرنیا، اتفاق میافتند، از عشق به موسیقی، فیلم، آدمها، مکانها و خاطراتی فراتر از جهان قابل شناخت ما خواهند گفت.
تریستان مکگوان، پسر یک گانگستر معروف ایرلندی، پس از بازگشت به خانه برای مراسم دفن خاکستر مادرش، متوجه مفقود شدن خواهرش میشود. او با ردیابی ربایندگان، به یک راز خانوادگی مخوف پی میبرد.
در یک شهر مرموز و پر از جرم و جنایت، کارآگاه هوانگ مینگجین با ارباب جنایت وی یونژو درگیر میشود. پلیسها برای حفظ آرامش و جنایتکاران برای گسترش قدرت خود با هم میجنگند. در این میان، رازهای تاریکی آشکار میشود و همه باید تصمیمات مهمی بگیرند.
آرجون سرکار، یک افسر برتر HIT (واحد مداخله در جنایات) از ویشاکاپاتنام، به جامو و کشمیر فرستاده میشود تا مجموعهای از قتلهای وحشیانه را بررسی کند. در حالی که او گروهی از قاتلان گریزان را تعقیب میکند، این پرونده مهارتها و قدرت ذهنی او را به چالش میکشد.
بعد از ورشکستگی، ایوب برای کار در مزرعه گوجهفرنگی از ازمیر خارج میشود. دستمزدهای پرداختنشده ایوب را کلافه میکند و این موضوع منجر به درگیری با سرکارگرش، هِمّه، میشود. او تصمیم میگیرد هِمّه را بکشد، اما ناخواسته در شهر مسیرش منحرف شده و خشمش فروکش میکند.
اِینزلی مکگرگور، جرمشناس پیشین، به شهر مادری خود در تگزاس بازمیگردد و در آنجا بازاری برای صنایع دستی دایر میکند. در پی وقوع قتلی در کارخانه شرابسازی یکی از دوستانش، مهارتهای او در حل پروندههای جنایی، همزمان با تدریس جرمشناسی و بررسی این پرونده، بسیار کارآمد و حیاتی اثبات میشود.
استیون کلارک ۲۳ ساله در تاریخ ۲۸ دسامبر ۱۹۹۲ ناپدید شد. ۲۸ سال بعد، در سپتامبر ۲۰۲۰، والدینش، دوریس و چارلز، توسط پلیس و در پی بازبینی پرونده، به ظن قتل او دستگیر شدند.