آکیرا تاچیبانا، دانشآموز دبیرستانی با لحنی آرام و ملایم، عضو سابق باشگاه دوومیدانی بود. او که به صورت پارهوقت در یک رستوران کار میکند، به طور غیرقابلتوضیحی عاشق مدیر خود، مردی 45 ساله و مطلقه میشود...
یک نویسنده مشهور MGTOW مجبور می شود در تعطیلات از خواهرزاده و برادرزاده خود مراقبت کند و با کمک همسایه عاشق کریسمس خود می آموزد که عشق و روح کریسمس را پیدا کند.
این فیلم بر روی زنی به نام جوآن استنلی تمرکز دارد که در بریتانیا متولد شد اما طرفدار شوروی و حزب کمونیست بود. او در اواسط دهه 1930 میلادی توسط دولت بریتانیا به عنوان یک کارمند دولت استخدام می شود و از طرف دیگر به عنوان یک جاسوس توسط اداره اطلاعات و امنیت جماهیر شوروی یعنی “ک گ ب” به کار گرفته می شود. در این میان، جوآن موفق می شود که اسرار بمب هسته ای را به شوروی منتقل کند. به این ترتیب شوروی توانست که در توسعه سلاح های اتمی خود را به غرب برساند. بعد از این جاسوسی بزرگ، جوآن توانست به مدت نیم قرن به عنوان یک جاسوس کشف نشده باقی بماند…
مدیر یک مرکز خرید که موظف به لغو قرارداد اجاره فروشگاههای کمبازده در کریسمس است، عاشق برادرزادهٔ یکی از مالکان فروشگاهها میشود که به عمهاش کمک میکند در ایام تعطیلات کسبوکارش را حفظ کند.
داستان زنی است که مسئولیت پیدا کردن درخت کریسمس برای یک مراسم بزرگ را بر عهده دارد. جستجوی او برای یافتن درخت کامل، او را به یک شهر کوچک میکشاند و در آنجا با یک پسر بچه و پدرش آشنا میشود. در این سفر، نه تنها با چالشهای پیدا کردن درخت روبرو میشود، بلکه با احساسات جدیدی نیز مواجه میشود و مجبور میشود تا تصمیمات مهمی در مورد آینده خود بگیرد.
تیتو می خواهد با زنی کامل به نام سوییتی ازدواج کند. بهترین دوست تیتو یعنی سونو شخصیت سوییتی را تضعیف می کند و سعی می کند تا ازدواج را از بهم بزند، در حالی که…
داستان فیلم "جودی" در زمستان سال ۱۹۶۸ میلادی و در شهر لندن روایت می شود و درباره زندگی بازیگر و خواننده معروف آمریکایی به نام جودی گارلند (رنی زلوگر) است که به مدت ۵ هفته کنسرت هایی را برگزار می کند و همچنانکه جودی آمادهی این اجرا میشود، با "میکی دینز" پنجمین و آخرین همسر خود آشنا می شود
یک زمین شناس تنها پس از اینکه احساس می کند چیزی برای زندگی بر روی زمین باقی نمانده است، با کمک یک نوازنده نامتعارف که به اندازه او گم شده است، سعی می کند واجد شرایط یک ماموریت یک طرفه به مریخ شود.
مگان کویین، یک معمار جوان، به شهر زادگاهش بازمیگردد تا خانه کودکیاش را بخرد و دریاچه شهر را به یک مرکز تفریحی تبدیل کند. اما در این بین، با مشکلات خانوادگی و چالشهای اخلاقی روبهرو میشود.
وینسنت و نافلی دو دوست صمیمی هستند که تصمیم می گیرند با هم زندگی کنند تا دیگر عاشق نشوند. اما وینسنت با ژولی آشنا می شود و عشقش را دوباره پیدا می کند...