می و بارنز، دو نوجوان با تفاوتهای بسیار، در زمستان سال آخر دبیرستان به شکلی تصادفی با یکدیگر ملاقات میکنند و پس از آن، در طول یک سال، چهار روز را با هم سپری میکنند؛ روزهایی که مسیر زندگیشان را دگرگون خواهد کرد.
بامبینو و باوا در لاگوس ملاقات میکنند و به سرعت با هم صمیمی میشوند. در طول گشت و گذار در شهر، رابطهای عاطفی عمیق بین آنها شکل میگیرد، اما به دلیل دیدگاه منفی جامعه نسبت به ه.م.ج.ن.س.گ.ر.ای.ی، آنها با فشارهای اجتماعی روبرو میشوند.
مردی با زندگی روزمره و یکنواخت، شیفتهی زنی رازآلود میشود که نگاهش را میرباید. این شیفتگی، او را به عشقی پرشور میکشاند و در مسیری پیشبینیناپذیر قرار میدهد.
مونیکا بعد از اینکه ترفیع شغلی را از دست داد، با اکراه راهی سفر پیادهروی سانتیاگو د کامپوستلا میشود. او شگفتزده میشود وقتی که در طول راه، آرامش درونی و یک رابطه عاشقانه احتمالی پیدا میکند.
یک وکیل، موکل ثروتمندش را از اتهام قتل دو نفر تبرئه میکند، اما در حالت مستی حقیقت را اعتراف میکند و به یک فرد مطرود تبدیل میشود. او برای انتقام گرفتن با عشق قدیمیاش دوباره متحد میشود، در حالی که بیگناهی همه زیر سوال میرود.
سومین و آخرین قسمت از مجموعه گیون، با عنوان گیون 3، پس از رویدادهای میکس هیراگی به وقوع میپیوندد و بر روابط پیوسته میان شخصیتهای اصلی داستان تمرکز دارد.
مردی متخصص در دهلی، در یک رابطهی عشقی پیچیده گرفتار میشود. معشوقهی قدیمیاش درست زمانی از راه میرسد که او کمکم عاشق فرد دیگری شده است. این اتفاق، باعث مجموعهای از سوءتفاهمهای کمدی میشود.
سرنوشتها به یکدیگر پیوند میخورند، هنگامی که مردی عبوس و بیاعتقاد با زنِ رؤیاهایش آشنا میشود و هر دو گروهِ دوستانِ آنها ناگزیر به مواجهه با پیامدهای این اتفاق میشوند.
کیکی با قبول سفارش تهیه غذای یک عروسی بزرگ، دچار احساسات متضاد شادی و درماندگی میشود و برای کمک به کلی پناه میبرد. آنها با همکاری نشان میدهند که عشق، بهترین و اصلیترین چاشنی هر کاری است.
سیندرلای ناامید، پری مهربان خود را از یک کتاب باستانی جلد شده از گوشت احضار میکند و به دنبال انتقام از نامادری شیطانی و خواهرخواندههایش است که هر روز او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند.
بلا اسپارکس، صاحب بوتیک بلا است. استفان پس از گم شدن چمدانهایش، برای یک هفته جلسات مهم و پرمخاطره نیازمند لباسهای مناسب است. او به طور اتفاقی پی میبرد که استفان در حقیقت استفان ویلیام فرانسیس براون، دوک تانگفورد، میباشد.