مارینا، دانشآموزی ممتاز، در کنار پدرش، یک قاتل حرفهای، و مادرش که معلول است، زندگی میکند. هنگامی که پدر مارینا در حین انجام مأموریتی کشته میشود، زندگی او دگرگون میشود. او ناچار میشود که مسؤولیت ادارهٔ کار خانوادگی را بر عهده بگیرد و از مادرش نیز مراقبت کند.
فریتز، جوانی تانگایی، در سایه ی میراث پدرش، بارون تو'آ، اسطوره ی کشتی، دست و پا میزند. او هم به طور مجازی و هم به طور واقعی، با مبارزه برای بازگرداندن کمربند قهرمانی دزدیده شده ی پدرش، راه او را ادامه میدهد.
برادر بزرگتر از ازدواج امتناع می ورزد زیرا معتقد است ممکن است در خانواده بزرگش ناهماهنگی ایجاد شود. برادران او، که قبلاً شریک زندگیشان را پیدا کرده اند، گرد هم می آیند تا برای او شریک زندگیش را پیدا کنند...
دو زن به نام آن و فرجا در جستجوی انتقام از قاتلان خانواده شان به استکهلم می روند. آنها در آنجا درگیر یک توطئه سیاسی بین سوئد و دانمارک می شوند که منجر به اعدام دسته جمعی می شود.
گروهی مسلح زندان شهر را تصرف کرده و خواستار آزادی ارواح یا مجرمان زندانی شدهاند. آنها در غیر این صورت، تمام زندانیان را آزاد خواهند کرد. این اقدام جسورانه، نگرانی و وحشت زیادی را به وجود آورده است.
چهار خواهر شلوغ و بینظم، وظیفهی نجات پنگوئنی رقصنده را از چنگ جادوگران شروری که قصد دارند از او در نمایش بازگشت خود در لاس وگاس بهره ببرند، بر عهده دارند.
در دنیایی که پیشرفت رباتیک، ورزشکاران پارالمپیک را به ستارگان نوظهور ورزش تبدیل کرده است، ماریا آرزوی رقابت با خواهرش را در سر میپروراند. اما برای رسیدن به این آرزو، باید قدم به دنیایی پر از جرم و خشونت بگذارد.
راسل هاچ، که به عنوان یک مأمور اینترپل فعالیت میکند، پس از مرگ یک خبرچین در عملیاتی که به اشتباه انجام شد، نقش پدرانهای را برای جیدن، فرزند آن خبرچین، ایفا میکند.
زنی که سابقه اعتیاد به مواد مخدر دارد، شاهد وقوع یک قتل میشود. او برای نجات جان دخترش، چارهای جز همکاری با قاتل ندارد. این زن باید در یک رقابت نفسگیر با زمان، پلیس و تبهکاران زیرزمینی، تنها کسی را که دوستش دارد نجات دهد.
مسافران مختلفی با پیشینههای متفاوت زمانی که هواپیمایشان در اقیانوس آرام سقوط میکند، دور هم جمع میشوند. آنها برای بقا مبارزه میکنند در حالی که اکسیژن در حال تمام شدن است و خطرات از همه طرف آنها را تهدید میکند...