باستر پسری 11 ساله است که زندگی را دوست دارد و کاملاً خوش بین است. اگرچه زندگی می تواند سخت باشد، او مصمم است به خواهر کوچکش، والدینش، و کم اهمیت ترین دوست قدیمی اش آقای لارسن کمک کند...
یک شهروند محترم و باافتخار به نام “نیلز” در طول زمستان وحشی، وظیفه برف روبی از روی کوه ها را دارد. اما زمانی که پسرش اشتباهاً به قتل می رسد، او وارد عمل می شود که باعث رخ دادن جنگی میان گنگسترهای وگان و رئیس مافیای صربستان می شود…..
داستان دینا، دختری که توانایی جادویی برای وادار کردن مردم به پذیرش پنهانی ترین شرم های خود دارد. او باید به کمک پدر تازه پیدا شده اش، خانواده خود را نجات دهد. اما پدر او یک استاد اسرار تاریک است که توانایی جادویی برای وادار کردن مردم به دیدن و باور کردن چیز هایی دارد که...
در سال ۱۸۷۰ که مهاجران آمریکایی باعث قتل خانوادهی یک رهبر باند بد نام می گردند و مردم نیز به او خیانت کرده و ناجوانمردانه او را طرد می کنند، وی مجبور می شود به تنهایی به شکار قانون شکنان بپردازد...
دینا توانایی های خارق العاده ای دارد که آنها را از مادرش به ارث برده است. او میتواند مستقیماً از باطن دیگران را خبردار شود، به طوری که آنها خود به خود احساس شرم کنند. زمانی که تنها وارث تاج و تخت به اشتباه متهم به قتل خانواده اش می شود، مادر دینا برای حل این مسئله میرود اما زندانی میشود. اکنون فقط دینا است که میتواند حقیقت پشت پرده این قتل را روشن کند...
صبح روز نهم آپریل سال 1940، ارتش دانمارک به حالت آماده باش می رود. آلمانها از مرز عبور کرده و دانمارک با قدرتمندترین ارتش اروپا وارد جنگ شده. در جنوب دانمارک، به جوخه موتور سواران دستور داده می شود تا رسیدن نیروهای کمکی دشمن را به عقب برانند...
هدف دانمارک برای کاهش 70 درصدی انتشار CO2 تا سال 2030 یکی از جاه طلبانه ترین قوانین آب و هوایی جهان است. هزاران جوان دانمارکی تظاهرات کردند و خواستار اقدام عملی شدند. انتخابات اخیر ثابت کرد که سیاست آب و هوای سبز رای می آورد و اقلیم را در سیاست ، در اولویت قرار می دهد....
این فیلم دانمارکی درباره ی کریسمس است و در گرینویل اتفاق می افتد. دختری دوازده ساله به نام لوسیا به همراه مادرش کلاودیا و پدرش جولیوس یا همان بابانوئل زندگی می کند...
مورگنس یک پسر خوشحال است که در شهری زندگی می کند که در آن همسایه های عجیب و غریب آنجا را احاطه شده اند ، اما با جدا شدن والدینش همه چیز تغییر می کند. او قصد دارد مهمانی لغو شده سالانه خیابانی را از سر بگیرد تا بتواند خانواده اش را دوباره دور هم جمع کند...
مارکو جیمزسون تنها خواسته اش این است که شهروندی دانمارک را دریافت کند. او مانند یک نوجوان معمولی به مدرسه می رود. یک روز مارکو با جسد یک مرد روبرو می شود و از آن جایی که از وسعت کار های خلاف عموی خود آگاهی دارد، تصمیم می گیرد از محل فرار کند. او به زودی متوجه می شود که علاوه بر خانواده اش، فردی دیگر نیز می خواهد او را درباره ی این ماجرا ساکت نگه دارد...