«کلرنس وورلي» (اسليتر)، فروشنده ي خير اما بي قابليت با دختر مليحي به نام «آلاباما» (آرکت) آشنا و دل باخته اش مي شود. حتي وقتي «کلرنس» مي فهمد که «آلاباما» در واقع از رئيسش پول گرفته تا با او رابطه برقرار کند، باز هم از عشق و علاقه اش به او کاسته نمي شود. «آلاباما» واقعا مايل است با «کلرنس» بماند ولي مطمئن است که رئيسش، «درکسل» (اولدمن) از اين ماجرا زياد خوشحال نخواهد شد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 11 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
پس از چهار سال «ویکتور» (رابال) از زندان آزاد می شود. او هنوز به «النا» (نری) علاقه دارد، اما «النا» با پلیس سابق، «دیوید» (باردم) ازدواج کرده است. «دیوید» همان پلیسی است که چهار سال پیش بر اثر شلیک اتفاقی اسلحه ی «ویکتور» فلج شده و حالا به صندلی چرخدارش میخکوب است...
«دکتر نیتان کانراد» (داگلاس) روان درمان گر معتبر نوجوان هاست. وقتی دختر جوان او را «کاستر» که جنایتکاری متخصص تکنولوژی حراستی است می رباید، «دکتر کانراد» خود را با ماجرایی کابوسی گونه رودررو می بیند…
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 8 جایزه دیگر.
«رابرت» و «کاترین» ازدواج کرده اند و با خوشبختی در کنار هم زندگی می کنند. رابرت سفیر ایالات متحده در انگلستان است و همسر او آخرین روزهای دوران بارداری اش را می گذراند. بچه آن ها مرده به دنیا می آید، اما یک کشیش در بیمارستان به رابرت پیشنهاد می کند یک نوزاد دیگر را که در هنگام تولد مادرش مرده است را به فرزندی بردارد. رابرت بدون گفتن به همسرش این پیشنهاد را قبول می کند و آن ها به لندن باز می گردند. طولی نمی کشد که اتفاقات عجیبی رخ می دهد و رفته رفته هشدارهای نگران کننده ی یک کشیش به رابرت باعث می شود او باور کند که بچه ای که از بیمارستان ایتالیا با خود آورده اند، همان ضد مسیح ( دجال ) است.
فیلم داستان دو پسر را در ایتالیا دنبال می کند.یکی از آنها پسر نامشروع یک دهقان و دیگری پسر یک زمین دار بزرگ است.داستان فیلم بین سالهای 1900 تا 1945 اتفاق می افتد و بر روی ظهور فاشیسم و حمایت کمونیسم و تاثیر این اتفاقات بر روی زندگی شخصیتهای اصلی فیلم تمرکز دارد...
سال 1913. «خوان ميراندا» (استايگر)، دهقان مکزيکي، با پدر و شش فرزندش به راهزني روي مي آورد. آنان به «شان مالوري» (کوبرن)، متخصص انفجار ايرلندي، برمي خورند و «خوان» فکر مي کند که با کمک «شان» مي تواند به آرزوي قديمي اش سرقت از بانک ملي شهر مسا ورده برسد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
در پى حمله ى «گاریبالدى» به سیسیل، شاهزاده ى سالینا، «دون فابریتسیو» (لنکستر)، می پذیرد که برادرزاده ى محبوبش «تانکردى» (دلون) به ارتش «گاریبالدى» بپیوندد. در سفر هر ساله ى شاهزاده و خانوادهاش به ییلاق، «تانکردى» هم به آنان میپیوندد و دل به «آنجلیکا» (کاردیناله)، دختر «دون کالوگرو» (استوپا) میبندد…
پیتر (رائول BOVA) است یک مرد ادعا کرد که دیگر می داند که چگونه به عشق، فرانسیس (لوقا Argentero) پسر ابدی که هرگز دوست است. آنها برادران هستند، اما همه آنها زندگی من صرف می خواهید به تنها فرزند.تصادف از دست دادن تمام حافظه به پیتر در حال حاضر مانند یک کودک است. همسر سابق خود جولیا (کارولینای Crescentini) در مورد به ازدواج مجدد، و هیچ یک از آن را به او است، بنابراین فرانسیس مجبور است آن را به خانه و، برای اولین بار، برای بازی در بخشی از بزرگسالان است.
مردی به شهری وارد می شود که برادرش در آنجا کلانتر است. اما برادرش در حقیقت سارقی است که پای کلانتر را شکسته و او را به قصد مرگ رها کرده است. آنها علیه یک بارون محلی با هم متحد می شوند و...
داستان فیلم دربارهی قضایای به هم پیوستهی سه زوج در سه شهر نیویورک، پاریس و رم است که هر یک از این زوج های اسرار خود را دارند. و همچنین عشق، شور و هیجان، رمز و راز، خیانت و امید از چاشنی های اصلی فیلم می باشد.