روساریو شب را در کنار جسد مادربزرگش میگذراند در حالی که منتظر رسیدن آمبولانس است. در طول یک بارش برف شدید، روساریو مورد حمله موجودات فرازمینی قرار میگیرد که بدن مادربزرگش را تسخیر کردهاند.
وودی پس از هفت سال جهانگردی، به ژاپن میرسد و در آنجا با لینلین آشنا میشود. لینلین موهبتی دارد که با لمس افراد میتواند تأثیر احتمالی آنها را بر زندگیاش درک کند.
کالج سنت وینسنت درختی مقدس برای عاشقان در ولنتاین دارد . از طرفی، شایعاتی مبنی بر تسخیرشدگی آن توسط یک جادوگر و مرگ چند جوان وجود دارد. شانتانو، دانشجویی دلشکسته و مست، در ولنتاین به سوی این درخت میرود.
یک خانواده در دهه شصت میلادی، برای رسیدگی به ارثیه فامیل فوتشده به ملک او میروند و در آنجا با اسرار شوم، آیینهای قدیمی و اتفاقات عجیب و غریبی روبرو میشوند که در آن خانه پنهان است.
در جنوب فرانسه، مردی به نام لینو که سابقه زندان دارد و به دزدی مشغول است، به عنوان راننده فرار برای خلافکاران کار میکند و خودروهایی را برای اهداف جنایی آنها میسازد.
ورزشکاری که بیناییاش را از دست داده، ناگزیر است به برادرِ ازخودبیگانهاش متوسل شود؛ برادری که شاید او را دستاویزی برای رهایی از بندِ زندان قرار داده باشد. این دو برادر که هیچگاه صمیمی نبودهاند...
تیم پس از خودکشی برادرش شان، از مراسم تدفین او فیلم میگیرد و در این حین متوجه میشود که شان به شدت پیگیر یک افسانه اینترنتی درباره یک آزمایش سری و شکستخورده دولتی در زمینه کنترل ذهن بوده است.
در غرب تگزاس، پسری که خواهرش توسط یک قاتل بیرحم به نام بیل گلوی ربوده شده، یک شکارچی جایزه بگیر سرسخت به نام رجینالد جونز را استخدام میکند تا رهبری گروهی از افراد طرد شده را برعهده بگیرد و به دنبال دختر گمشدهشان بگردند.
داستان این فیلم در شهر شلوغ کلکته در سال 1965 اتفاق میافتد و دربارهی ارتباط صمیمانه و دلگرمکنندهی بین رحمت، یک مرد میانسال افغان، و مینی، یک دختربچهی کوچک، است.
با وقوع قتلهای زنجیرهای در ایالت کرالا، لوک، که فردی شرور و دردسرساز در آن منطقه است، به عنوان مظنون اصلی شناخته میشود. سرنوشت، او را در یک سفر شبانه با اتوبوس با یک مسافرکش و راننده همراه میکند و این همسفری، ماجراهای پیشبینینشدهای را رقم میزند.