یک گروه از چتربازان آمریکایی به منظور آمادهسازی یک چراغ سیگنال برای هدایت نیروهای متفقین در آستانه روز دی، در پشت خطوط دشمن در فرانسه تحت اشغال نازیها فرود میآیند...
«دختر سیاه»، زندانی لال و ناشنوا است. نگهبان زندان، دنگ هونگ، «روباه سفید» (زندانی آشنا به زبان اشاره) را برای کمک به اصلاح او به کار میگیرد. پس از آزادی، «دختر سیاه» و «روباه سفید» با هم پول درآورده و بیرون از زندان با دنگ ملاقات میکنند.
این مستند به فیلم سال ۱۹۹۹ میلادی اختصاص دارد و در بخش محتوای ویژه دیسک بلوری فیلم «پروژه جادوگر بلر»، که توسط شرکت «سِکِند سایت» منتشر شده است، گنجانده شده است.
هنگامی که دوستپسر زنی در یک سفر آرامشبخش به کوهستان ناپدید میشود و ناگهان مردی ناشناس پیدا شده و ادعا میکند که همان دوستپسر اوست، این سفر رویهای عجیب به خود میگیرد.
سفری خانوادگی برای شکار، به دلیل شلیک تصادفی به یک غریبه، به بحران کشیده میشود. با انکار مسئولیت از سوی همه، تردیدهایی درباره عمدی بودن حادثه و هویت قربانی پدید میآید.
در سال ۲۰۰۸، گروهی متشکل از مردانی دانمارکی و اروپایی، بزرگترین سرقت تاریخ دانمارک را در خاک این کشور به انجام رساندند. در این میان، کاسپر، بوکسوری که دیگر امیدی به آینده نداشت، از سوی طراحان خارجی این سرقت، فرصتی برای برنامهریزی دزدی به او پیشنهاد شد.
یک زندانی جوان که به تازگی آزاد شده است، برای یافتن دختر گمشده یک هم بند خود، خطر آزادی خود را می پذیرد. اما او ناخواسته یک خطر قدیمی را به زندگی این دختر وارد می کند.
داستان درباره لئو، نویسندهای است که در محلی سری مشغول نگارش رمان بعدی خود است. در این مکان، مردی با ادعای خبرنگاری به ملاقات او میآید، در حالی که تنها مدیر برنامههای لئو از محل اختفای او آگاه است...
بن مونرو، یک روانشناس اجتماعی آمریکایی، برای بررسی یک فرقه محلی که با یک اتفاق هولناک مرتبط است، به منطقه ای سفر می کند. در همین حال، دخترش با پسری مرموز در آن منطقه آشنا می شود و درگیر ماجراهایی می شود.
خواهر و برادری به نامهای لیزا و دانیل، در حالی که خود را برای شرکت در مسابقه دوچرخهسواری واتِرنروندان آماده میکنند، با چالشهای متعددی دست و پنجه نرم میکنند. این چالشها شامل مسیرهای انحرافی، روابط عاشقانه قدیمی و همچنین مشکلات زناشویی است که اراده و پایداری آنها را به محک میگذارد.
دو خواهر و برادر که سالها از یکدیگر دور بودهاند، برای یافتن چشمه افسانهای جوانی، دست در دست هم میدهند. آنها با تکیه بر نشانههای تاریخی، سفری پرماجرا و حماسی را آغاز میکنند. در صورت موفقیت، این چشمه جادویی میتواند عمر جاودانه را به آنها هدیه کند.
دانشجویی که در یک حلقه زمانی گیر افتاده و مدام دوشنبه اول آوریل را تکرار میکند، سعی دارد با تصحیح اشتباهاتش قلب دختری را به دست آورد، اما در نهایت اوضاع را بدتر میکند.