زی، ملقب به "ملکه مرگ"، قاتلی بیرحم و مزدور است که شهرت او زبانزد خاص و عام است. اما زمانی که از به قتل رساندن زنی نابینا سر باز میزند، در گردابی از شکار و تعقیب گرفتار میشود. همکاران جنایتکارش برای انتقام به دنبال او هستند و یک کارآگاه مصمم نیز در پی دستگیری اوست.
داستان این فیلم حول محور گروهی از کارگران حفاری آمریکایی میگردد که در حین انجام عملیات حفاری، به طور اتفاقی با جسد منجمد یک سرباز فرانسوی از دوران جنگهای ناپلئونی برخورد میکنند. بدین ترتیب، یک هیولای انگلی که در بدن این سرباز ساکن شده است، آزاد میشود.
جوانی پس از آنکه خانوادهاش به قتل رسیدند، برای انتقامجویی از قاتلانشان تمرینات سخت را آغاز کرد. در جستجوی عاملان این جنایت هولناک، پای او به دنیای تاریک و پیچیدهی مجرمان کشیده شد.
ویتالی کلیچکو، قهرمان بوکس سابق، در جریان جنگ روسیه علیه اوکراین، به عنوان شهردار کیف نقش مهمی در دفاع از پایتخت ایفا کرد و به همراه برادرش از اوکراین حمایت کرد.
ماجراهای سه دوست صمیمی که به "سوبرمها" معروف است را دنبال می کند و دهههاست با هم طوفانهای زندگی را پشت سر گذاشتهاند، چه در ازدواج و بچهداری، چه در خوشیها و غمها.
بر اساس رمان برنده جایزه جان مکگاهرن، نویسنده ایرلندی مشهور جهانی، "تا بتوانند به طلوع خورشید رو کنند" یک یادآوری زنده از طبیعت، بشریت و زندگی است که در یک جامعه روستایی ایرلند در دهه 1980 اتفاق میافتد.
داستان درباره یک مامور مخفی است که زندگی پنهانی و منزوی دارد. او به طور تصادفی با زنی بدهکار آشنا میشود و با او دوست میشود. این دوستی، مامور مخفی را از دنیای پنهان خود بیرون میکشد و او را به سمت کمک به این زن سوق میدهد.
داستان حول محور دو خواهر، کلر و جیمی، میچرخد. کلر با رازهایی در گذشته و رابطه پیچیدهای با خواهر معتادش دست و پنجه نرم میکند. با ترک خانه توسط جیمی و نزدیک شدن به روز عروسی کلر، تنشها و مشکلات این دو خواهر به اوج خود میرسد. در نهایت، هر دو خواهر مجبور میشوند با حقایق تلخ و پنهانی روبرو شوند که زندگی آنها را به طور کامل دگرگون میکند.
بنجامین شاینبرگ، پزشک آرژانتینی، پس از وقوع یک انفجار تروریستی در کشورش، تصمیم میگیرد به اسرائیل سفر کند. در این سفر، او در زمان سفر خواهد کرد و به دورههای تاریخی گذشته این کشور خواهد رفت.