فروشندهی غذاهای کبابی، به اجبار دوستپسرش، مجبور به فروش کالاهای دیگری میشود. در حالی که کسبوکار غذای او با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند، یک سرویس جانبی و پردرآمد برای او به راه افتاده است. این سرویس، با جذب مشتریان مرد، آنها را به خود وابسته میکند.
در سال 1666 ، یک شهر استعماری گرفتار شکار جادوگری می شودکه برای قرن های بعدی عواقب مرگباری به همراه دارد، نوجوانان در سال 1994 سعی می کنند تا دیر نشده به نفرین شهرشان پایان دهند...
مادر و دختری که به بیماری عجیبی دچار شدهاند، برای یافتن درمانی مناسب، عازم سواحل اسپانیا میشوند. در این سفر، دختر به واقعیتی متفاوت پی میبرد که از دنیای تحت کنترل مادرش بسیار دور است.
اسکالده، دختری که به دلیل اینکه مادرش یک غریبه بوده، در جامعه روستایی خود یک بیگانه محسوب میشود. او با رعایت قوانین جامعه، احترام بزرگ ده را به دست آورده، اما با برخورد با یک شخص مرموز، داستان او وارد مرحله جدیدی میشود.
روح نژا و آئوبینگ پس از یک فاجعه نجات یافت، اما بدنهایشان در حال نابودی بود. تایئی ژنرن تصمیم گرفت با استفاده از نیلوفر هفت رنگ، بدنهایشان را دوباره بسازد.
یک کارگر کارخانه تایوانی، وطن خود را ترک می کند تا در آمریکا به دنبال فرصت کار باشد، جایی که در تلاش است تا ضمن برقراری تعادل بین خانواده و مسئولیت های تازه ارتباط برقرار کند ...
یک زن جوان جاه طلب (زوی دویچ) وقتی به عنوان بازمانده یک حمله مرگبار ظاهر می شود، برای خود طرفداران و شهرت پیدا می کند، اما به زودی متوجه می شود که بدنامی آنلاین با قیمت وحشتناکی همراه است...
"کارا"، زنی با مشکلات روانی که از یک آسایشگاه فرار کرده، به یک توطئه علیه خود باور دارد. او با استفاده از بینندگان برنامهاش، کارهای وحشتناکی را برنامهریزی میکند که به بررسی سلامت روان، سوءاستفاده و خشونت میپردازد .
«من تنو فر میلنگی» یک درام عاشقانه در محیط دانشگاه است. داستان درباره «آرمان»، پسری خجالتی است که به بهترین دوستش، «پرواز» علاقه دارد. پرواز که رؤیای بازیگر شدن را در سر میپروراند، از این عشق بیخبر است. آرمان با تماشای پیشرفت پرواز و نزدیک شدن او به افراد دیگر، در سکوت، دچار کشمکشهای عاطفی و تنهایی میشود.
بعد از اینکه یک واقعه ویرانگر جهانی تمام وسایل الکترونیکی را از بین برد و توانایی خواب افراد را ساقط کرد، یک نظامی سابق برای دخترش راه حلی پیدا کرد که...
دنی پس از آزادی از زندان، با اعتیاد و افکار مزاحم دست و پنجه نرم میکند. او دوباره با دوست دوران مدرسهاش، لورا، که او نیز به همان اندازه در انتخابهای خود گرفتار شده است، ارتباط برقرار میکند.