چهار زمین شناس در بیابانهای سیبری در جستجوی الماس هستند.پس از سفری طولانی و طاقت فرسا آنها موفق به کشف معدن الماس و مشخص کردن آن بر روی نقشه می شوند.نقشه باید به مسکو تحویل داده شود.اما در روز عزیمت آنها آتش سوزی بزرگ باعث می شود آنها در جنگل گرفتار شوند...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 11 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
فیلمرداری "میتوانم پاملا را معرفی کنم" شروع می شود.این داستان عاشقی و فرار زنی انگلیسی با پدر زن فرانسوی خود است که به طور موازی در فیلمبرداری نیز نشان داده می شود...
7 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 19 جایزه و نامزد دریافت 32 جایزه دیگر.
«اندي» (رابينز)، بانکدار محترم و پولدار ايالت نيوانگلند، به اتهام قتل همسرش و فاسق او به حبس ابد در زندان ايالتي شوشنک محکوم مي شود و اندکي بعد با «رد» (فريمن)، زنداني سياه پوست، دوست مي شود. پس از هجده سال، «اندي» ردي از قاتل اصلي پيدا مي کند و تصمیم می گیرد برای آزادی تلاش کند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
« آليور » ( ديويس ) ، پسر بچهى يتيم پس از تحمل سختى زندگى در نوانخانهاى به لندن مىگريزد . او ابتدا به چنگ عدهاى نوجوان جيببر مىافتد كه در خدمت مردى به نام « فاگين » ( گينس ) هستند . تا اين كه مرد پولدارى ( استيونس ) از مخمصه نجاتش مىدهد ...
در این فیلم چند فضانورد وارد سفینه ای می شوند که از دهانه ی یک توپ به سمت ماه شلیک می شود، این سفینه یک راست می خورد توی چشم چهره ی انسانی ای که روی ماه تصور شده است...
«جورج بنکس» (مارتين)، توليد کننده ي کفش هاي ورزشي، در ميانه ي ريخت و پاش هاي يک مهماني عروسي، روزهايي را به ياد مي آورد که به ازدواج تنها دخترش، «آني» (ويليامز) منجر شد...
«مکس» مامور پلیس سابق، اکنون یک مرد آواره تنهاست که در سرزمین های استرالیا که به بیابانی خشک تبدیل شده سفر میکند. تنها هدف او زنده ماندن است تا اینکه به گروه کوچکی از مردم بی دفاع بر می خورد که توسط یک دسته موتور سوار مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و تصمیم می گیرد به آن ها کمک کند...
"مری هنری" از روزش با رانندگی به همراه دو دوستش لذت می برد. اما پس از وارد شدن به یک مسابقه از پل سقوط می کند. به نظر می رسد همه آنها غرق شده اند، اما مدتی بعد "مری" بطور معجزه آسایی از رودخانه خارج می شود و...
برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 24 جایزه و نامزد دریافت 28 جایزه دیگر.
«دون ويتو کورلئونه» (براندو) يکي از رؤساي پرقدرت مافياست که به خاطر کمک هايش به مهاجران ايتاليايي در نيويورک به «پدرخوانده» معروف است. پس از مرگ «دون ويتو»، جاي او را پسر کوچک خانواده، «مايکل» (پاچينو)، مي گيرد که پيش از اين علاقه اي به فعاليت هاي غيرقانوني خانواده اش نداشته است. «مايکل» خيلي زود با يک سري قتل و کشتار و پس از تصفيه ي خرده حساب هاي قديمي، پدرخوانده ي جديد مي شود...
"لوکاس" زبان کامپیوتری جدید خلق می کند و در همین حین متوجه می شود به بیماری مرگباری مبتلا شده که موجب از دست دادن حافظه اش می شود.پس از مدت کوتاهی او با "بلانچه" که در نمایشی عجیب به عنوان واسط اجرای برنامه می کند آشنا می شود."لوکاس" در حال مرگ با او به خانه ای کنار دریا می رود و چند روز را با او می گذراند...
هنگامی که پدر هدر میسون ناپدید می شود؛ او به داخل یک دنیای موازی عجیب و ترسناک کشیده می شود. دنیایی که جواب تمام کابوس های وحشتناکی که از دوران بچگی همراهش هستند در آنجا نهفته است...
یک زن جوان بنام کریستینا بین مرگ و زندگی گیر افتاده است... و یک مامور تشییع جنازه که ظاهرا توانایی انتقال مردهها را دارد، او را برای رفتن به دنیای آخرت آماده می کند. اما از طرفی این احتمال وجود دارد که کریستینا هنوز زنده باشد و قصد مرد زنده به گور کردن او باشد.
زمان آينده. «نايت رايدر» (گيل)، سردسته ي روان پريش گروهي موتور سيکلت سوار هنگام تعقيب پليس تصادف مي کند و کشته مي شود. «مکس راکاتانسکي» (گيبسن)، مأمور کارآمد پليس با ترغيب رئيسش، «مکافي» (وارد) از استعفا منصرف مي شود و با رفيقش «جيم گوس» (بيسلي) کارشان را شروع مي کنند...
«جان» (موریارتی)، روزنامه نگاری که در اثر جنگ ویتنام دچار بحران روحی شده، تصمیم می گیرد از ویتنام به امریکا هرویین قاچاق کند و دوستش «ری» (نولتی) را نیز برای همین کار استخدام می کند….