بتمن به مدت 10 سال هست که دیده نشده و مجرمان جدیدی شهر ” گاتهام ” را اشغال کرده اند و ” بروس وین ” که الان 55 سال دارد مجبور میشود که برای مقابله با این جنایتکاران دوباره وارد عمل شود ولی آیا او هنوز مهارت ها و توانایی های سابق خود را دارد ؟
شش توریست جوان یک راهنما را استخدام می کنند تا آن ها را به شهر پریپات در اکراین ببرد، که بخاطر یک فاجعه هسته ای در سال ها پیش، اکنون یک شهر خالی از سکنه است. طولی نمی کشد که آن ها می فهمند در این شهر تنها نیستند...
جنگ باستانی بین انسان و یک نژاد از غول که جک، جوان برای مبارزه با عمله انگلستان و عشق به یک شاهزاده خانم است، یک دروازه بین دو دنیا باز می شود. (تاچر)، رئیس دیوها، از تبعید بازمى گردد و براى تصاحب اریکه ى سلطنت، غولى خلق مى کند تا دختر سلطان، » شاهزاده خانم الین « ( مردیت ) را برباید. اما دهقان زاده اى به نام » جک « ( ماتیوز )، غول را مى کشد و شاهزاده خانم را نجات مى دهد…….
گریم و کلایو نویسنده کتابهای کمیک مصور و دو دوست صمیمی هستند که تصمیم می گیرند به اتفاق یکدیگر سرتاسر امریکا را بگردند تا شاید بتوانند موجود فضایی ببینند. آنها در مسیر راهشان تصمیم می گیرند تا سری به منطقه ممنوعه در صحرای نوادا (منطقه ۵۱) بزنند. در همین زمان در منطقه ۵۱ یک بیگانه فضایی به نام پاول، موفق به فرار از محل نگهداریاش می شود و بصورت کاملا پنهانی در ماشین گریم و کلایو که در همان نزدیکی حضور داشتند، سوار می شود. گریم و کلایو بعد از مواجه با این موجود فضایی، در یک اقدام عجیب تصمیم می گیرند تا پاول را به زادگاهش یعنی فضا بازگردانند اما…
کوچکترین پسر یک خانواده سنتی پاکستانی به عنوان رقاص در یک گروه رقص به سبک بالیوود مشغول به کار می شود و به سرعت شیفته یک زن با اراده می شود که این برنامه را اجرا می کند...
"دکتر مابیوس" و سازمان جنایتکارانه اش در حال اجرای آخرین نقشه خود هستند. آنها قصد دارند دست به سرقت اطلاعاتی بزنند که به او امکان بدست آوردن سود زیادی از معاملات بورس می دهد. اما کمیسر پایس "وان ونک" شروع به تحقیق در مورد جنایتهای اسرار آمیز او می کند و...
"جنیفر" نویسنده است که بر روی یک کتاب جدید کار می کند و برای به پایان رساندن آن به مکانی در خارج از شهر می رود.او کلبه ای در خارج از شهر اجاره می کند اما این کار او توجه چند مرد محلی را جلب می کند.آنها به "جنیفر" در دهکده حمله می کنند.پس از این حمله او که بهبودی خود را بدست آورده شروع به انتقام گیری می کند...
دیوید دریتون یک نقاش است که بهمراه پسرش بیلی در یک شهر کوچک زندگی می کند. او یکروز که مشغول کار در گالری نقاشی می باشد ناگهان طوفان مهیبی باعث شکستن یک درخت و افتادن آن بر روی پنجره استدیو می شود. دیوید با دیدن این شرایط بهمراه بیلی و همسایه شان برنت عازم مرکز شهر می شود تا از فروشگاه مرکزی مقداری مایحتاج ضروری برای مقابله با طوفان خریداری کند. در همین موقع مه عجیب و مرموزی شهر را فرا می گیرد و رفته رفته غلیظ تر می شود. دیوید و سایر افرادی که در فروشگاه هستند ناگهان با مردی با سر و وضع خونین مواجه می شوند که سراسیمه وارد فروشگاه می شود. در ادامه آنها متوجه می شوند که موجودات خطرناکی در مه وجود دارند که انسانها را مورد حمله قرار می دهند. دیوید در این شرایط می کوشد تا همه را آرام کرده و راه حلی منطقی برای این موضوع پیدا کند اما زنی به اسم کارمودی معتقد است که خداوند بخاطر گناهان آنها این بلا را بر سر آنها نازل کرده است…
داستان فیلم، روایت دانشجویی است که برای پروژه پایان ترم بر روی موضوع افسانههای محلی کار میکند و نظرش به سوی افسانه "کندیمن" جلب شدهاست: افسانهای دربارهٔ پسر سیاهپوست یک برده که پس از یک سری اتفاقات یکی از دستانش برای مجازات بریده میشود و با یک قلاب جایگزین میشود...
به مردی که از کشتن تصادفی یک دختر جوان در حین کار ضربه روحی وارد شده است، مأموریت مییابد تا مادرش را از بین ببرد و مبارزه نهایی را برای نجات جان او آغاز میکند.