جمعیت ببرها در هند به طور قابل توجهی افزایش یافته است، به طوری که این حیوانات از قلمروهای جنگلی خود به مناطق مسکونی مجاور نیز قدم میگذارند. این امر نشاندهنده موفقیت چشمگیر تلاشهای حفاظتی برای احیای این گونه نمادین است.
شاهزاده لو، وارث تاج و تخت پادشاهی لوسبرا، زندگی بیخیالی را سپری میکند و با شوخیهایش اوقات خانواده و دوستانش را تلخ میکند. با این حال، طبق افسانهها، زمانی که او به 18 سالگی برسد، با اژدهای شرور افسانهای روبرو خواهد شد و مردم سرزمین میانه را نجات خواهد داد. با وجود این پیشگویی، او خطری قریبالوقوع را باور ندارد و ترجیح میدهد خواهرش، شاهدخت افسونشده (جی آلپارون) و همه کسانی که در کاخ کار میکنند را دست به سر کند.
مدلاین پس از اینکه نامزدش قبل از عروسی او را ترک میکند، برای گذراندن ماه عسل بدون او به آبشار نیاگارا میرود. در آنجا، او دوباره با روحیه ماجراجویانه خود ارتباط برقرار میکند، یاد میگیرد که گذشته را رها کند و عشق جدیدی را پیدا میکند.
آلخاندرو، طراح بااستعدادی از السالوادور، در نیویورک برای زنده کردن ایدههای عجیب و غریب خود تلاش میکند. با تمام شدن ویزای کاریش، یافتن شغلی در کنار هنرمندی غیر عادی تنها امید او برای ماندن در کشور میشود...
هانا، دختری دبیرستانی معمولی است. روزی در خواب، دختری کوچک را میبیند که در دوره Sengoku زندگی میکرده است. بعد از بیداری، توسط یک آژانس دولتی مرموز که توسط کسانی اداره میشود که معتقدند رویاهای او میتواند دنیا را نجات دهد، ربوده میشود.
یک نویسنده برای یافتن الهام به مسیر دویدن میرود، اما در آنجا به همراه یک کولهپشتیگرد، متوجه وجود شر واقعی در میان درختان میشود. پدر و پسری شروع به تعقیب نویسنده و کولهپشتیگرد میکنند.
هاناکو اوریمورا که از کودکی آرزوی کارگردانی فیلم را داشته، در آستانه اولین تجربه کارگردانی خود قرار دارد. او با ماسائو دیت ملاقات میکند و شادترین لحظات زندگی خود را تجربه میکند. اما توسط یک تهیهکننده فریب میخورد و همه چیز را از دست میدهد. ماسائو از او میپرسد که آیا قصد دارد از رویای خود دست بکشد؟
موریس که به اجبار برای ترک اعتیاد و سر و سامان دادن به زندگیاش به مرکز "رویای شیرین" فرستاده شده، برای بازگشت به زندگی عادی، مربیگری تیمی آشفته از همخانههایش در سافتبال را قبول میکند.
در روستای دولین، که گویی در لبه غربی ایرلند آویزان است، گروهی از نوازندگان در دنیایی که به سوی مدرنیته گام برمیدارد، با موسیقی به دنبال شادی و همبستگی هستند.
زنی که از درمان سرطان خود امتناع میکند، به همراه همسر و بهترین دوستش راهی سفری جادهای در تاسمانی میشود تا پیش از مرگ، لیست آرزوهای خود را تکمیل کند.
داستان والنتینا، پیانیست جوان و دیوید، مخترع همسایه او که با وجود تنفر دیوید از سر و صدا، دیوار نازک بین آپارتمانهایشان، عاملی برای نزدیک شدن این دو نفر به یکدیگر میشود.
اتینه، پدر جوانی است که دخترش روزا حالا به سن نوجوانی رسیده، باید با این واقعیت کنار بیاید که دخترش آماده است تا مستقل شده و زندگی خود را به دور از او بسازد...
هریش و شیلا، زن و شوهری که با بازرس محل درگیری مختصری پیدا میکنند. هنگامی که دعوا بالا میگیرد، آنها ناچار به رویارویی با مادان، افسر پلیسِ مسئولِ تحقیقات این پرونده میشوند.
لوسی، زن مجردی که بازیگر و مادر هم هست، به دنبال یافتن خود، عشق و شغل مناسب است. این کمدی رمانتیک بر اساس رمانی پرفروش ساخته شده و به این پرسش میپردازد که چند رابطه عاطفی برای یافتن عشق به خود و زندگی لازم است.
دو دوست دوران کودکی که در نوجوانی در یک رستوران کار میکردند، پس از مرگ صاحب رستوران، آن را به ارث میبرند. اما این ارثیه یک شرط دارد: آنها باید ظرف سه هفته با هم ازدواج کنند تا بتوانند رستوران را صاحب شوند. هر دوی آنها مجرد هستند و برای پیدا کردن "مورد مناسب" با عجله به دنبال شریک زندگی میگردند.
هانا اسونسن برای تدریس در یک کلاس شیرینیپزی در کالج شهر دعوت میشود، اما تجهیزاتش دستکاری میشود و انفجاری رخ میدهد که توسط آتشنشانی به عنوان یک حادثه تلقی میشود. به زودی، یکی از همکارانش به قتل میرسد و هانا شروع به کنار هم چیدن قطعات پازل رمز و راز قتل میکند. هانا برای جمعآوری سرنخهای جرم و جنایت و کنار هم چیدن آنها به دوستان و خانوادهاش تکیه میکند و با ورود چاد نورتون (وبستر)، دادستان شهر لیک ادن، با جنبهای متفاوت از قانون و نظم روبرو میشود.
یک زن ژاپنی-کانادایی در حالی که خانواده خود را به یک سفر تفریحی میبرد، با مرگ مادرش دست و پنجه نرم میکند. زمانی که رابطه او با شوهرش بر امنیت عاطفی فرزندانش تأثیر میگذارد، خانواده برای همیشه تغییر میکند.
در دنیای قمار غیرقانونی و پرخطر، نیک صاحب یک عمارت کاشته داری رو به زوال است. او مجذوب هوش، جسارت و جذابیت دایانا، آسِ بازی، و مصمم به شرط بندی روی او است.
گروهی از نوجوانان تنها که از انزوا رنج میبردند، یک جامعه آنلاین تشکیل دادند و در تنهایی خود با یکدیگر پیوند برقرار کردند، اما باورهای جمعی آنها واقعیت را تحریف کرد.