علی تاپان، جوانی از خانوادهای آشفته، دل در گرو آنا کارنینا میگذارد. عشقی بین این دو جوان شکوفا میشود و آنها را به سفری پرماجرا در سراسر جاوه میکشاند. در این سفر، با ...
یک کماندو زبده نیروهای ویژه (جسیکا آلبا) پس از مرگ ناگهانی پدرش، صاحب بار او میشود و به زودی خود را در تقابل با یک باند خشن که در زادگاهش جولان میدهند، میبیند.
سه دوست با چالشهای خانوادگی و مالی روبرو میشوند. تلاش آنها برای کمک به یکدیگر زمانی که یکی از دوستان دو نفر دیگر را فریب میدهد و پولشان را از دست میدهد، با شکست مواجه میشود. آنها باید راه حلی پیدا کنند و دوباره با یکدیگر آشتی کنند.
خانواده پر سر و صدای لود در حالی که برای جشن عروسی گرمسیری آماده میشوند، مشتاقانه منتظر استقبال از مادربزرگ جدیدشان، میرتل، باشند. اما این جشن و شادی با ظهور دشمن قدیمی میرتل از دوران جاسوسیاش در جزیره به هم میخورد.
در شهر اسپلیت کرواسی، کارآگاهی مجرب به دنبال قاتلی زنجیرهای است که وحشت را به جان شهروندان انداخته است. او مصمم است که پرده از این جنایات هولناک بردارد و عدالت را اجرا کند.
یک مادر پس از یک فاجعه ویرانکننده به دنبال پسر گمشدهاش میگردد، تا در نهایت متوجه شود که خودش فوت کرده و در حال حاضر در دنیایی از روحهای بیآرام محبوس شده است. این داستان در یک دنیای ماوراء طبیعی و مهیب رخ میدهد.
پدر و پسری که به تازگی همدیگر را یافتهاند، پس از یک اتفاق غمانگیز، با چالشهای جدیدی در زندگی روبرو میشوند. اما آیا میتوانند جای خالی همسر و مادر عزیزی را که از دست دادهاند، پر کنند؟
کن ساتو، بازیکن بیسبال فوق ستاره، به ژاپن باز می گردد تا به عنوان جدیدترین قهرمان، لباس اولترامن را به تن کند. با این حال، او مجبور می شود یک موجود فضایی (کایجو) تازه متولد شده، که فرزند دشمن اصلی اوست، را به فرزندی قبول کند.
جیا یوئِی، مردی خسیس که تمام عمر خود را صرف جمعآوری ثروت کرده است، در اوج جوانی به بیماری لاعلاج مبتلا میشود و متوجه میشود که تنها ده روز تا پایان زندگیاش باقی مانده است. او که به پوچی ثروت اندوخته شده پی میبرد، تصمیم میگیرد با همراهی دوستان خود، تمام ثروت خود را در این ده روز باقیمانده خرج کند و از زندگی لذت ببرد.
این داستان حول محور دو جوان جاهطلب میچرخد که در جستجوی ثروت سریع، راهی خطرناکی را در پیش میگیرند. آنها با ورود به دنیای تولید غیرقانونی فنتانیل، دارویی اعتیادآور و مرگبار، خود را درگیر عواقب وخیمی میکنند.
کامیل، دختری 16 ساله که باردار بود، توسط حکم قاضی به مرکزی برای نگهداری مادران فرستاده شد. او در این مرکز با آلیسون، مادر جوانی که رفتارهای بچگانهای از خود بروز میداد، دوست میشود. کامیل در مقابل نادین، مربیای که شور و اشتیاق خود را در کارش از دست داده بود، سرکشی میکرد.
پس از یک تلاش ناموفق برای خودکشی، کرشنا توسط چهار روح مورد آزار و اذیت قرار میگیرد که فقط در صورتی او را رها میکنند که خواستههایشان را برآورده کند. این اتفاق باعث میشود کرشنا معنای جدیدی در زندگی و عشق به پرستار لیندا پیدا کند.