زنی جوان مبتلا به فیبروز سیستیک (نوعی بیماری مخاطی و دگرگشتی) به نام ترز در حلقه زمانی قرنطینه گیر کرده است. او با بی حوصلگی خود با آبجو، ماری جوان و یک گفتگوی داخلی غیرقابل توقف مبارزه می کند...
مارک و فرد، دو مرد ه.م.ج.ن.س.گ.ر.ا.ی لندنی، برای گذراندن آخر هفتهای پر از شیطنت و اذیت کردن صاحب مسیحی یک مهمانسرای دورافتاده برنامهریزی میکنند. با ورود مهمانی دیگر که تصور میکنند نیات شومتری در سر دارد، ماجراها به سمت مسیری مرگبار کشیده میشود.
یوان تمرینات خود را در کوهستان به پایان می رساند و استادش به او وظیفه ای می دهد. او در سفر خود غاری را پیدا می کند که شامل یک اسکلت، یک صندوق گنج و یک کتابچه راهنمای سبک مار طلایی است. بنابراین یوان راهی می شود تا آخرین آرزوی مرده ای را که در غار پیدا کرده است، برآورده کند.
داستان جنایتکاری خشن و بی رحم به نام "ببر سفید" که در حال فرار از پلیس می باشد و برای تغییر چهره به یک گروه تئاتر می پیوندد. هر کسی را که او را عصبانی کند یا به هویت او مشکوک باشد، به قطع یقین به قتل می رساند...
داستان درباره دختری است که تابستان را با پدربزرگش میگذراند و در این مدت به کمک پدربزرگش، اسبی آسیبدیده را تیمار میکند. آنها در این مسیر میآموزند که عشق و اعتماد میتوانند هر زخمی را التیام بخشند.
دو نوجوان شاهد تغییر ناگهانی رفتار همکلاسیهایشان میشوند. این رفتار که شبیه زامبیهاست، به دستور یک موجود بیگانه نامرئی، آنها را وادار به مجازات خشونتآمیز متخلفان میکند و کسی قادر به توضیح آن نیست.
در شیفت شب، یک آمبولانس اورژانس با یک تیم سه نفره، یک پزشک، یک امدادگر و یک راننده به آپارتمان یک پیرمرد فراخوانده می شود. این رویداد زندگی آنها را برای همیشه تغییر می دهد ...
برنده 1 جایزه اسکار همچنین نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
شرلی مولدونی مصمم است که به یک راننده رده بالا تبدیل شود، اگرچه تا به حال هیچ زنی در این نوع مسابقات شرکت نکرده است. او علیرغم خطرات بالای این نوع مسابقه و فشار آن بر زندگی خانوادگی خود، در رویای خود پافشاری میکند...