پس از گذراندن یک آزمون استادی نینجا در ژاپن، کول به دیدار یک دوست جنگی در فیلیپین می رود. او به او کمک می کند تا با مردانی که مزرعه دوستش را می خواهند مبارزه کند...
مهاجران مکزیکی در یک شهر مرزی کوچک تگزاس که توسط یک گروه شبه نظامی محلی مورد حمله قرار گرفته اند، گروهی از مزدوران را برای محافظت از خود استخدام می کنند...
داستان با شوهر لوچا کرول در زیر تراموا آغاز می شود. او چهارمین پسرش را در کف آپارتمان جدیدشان به دنیا می آورد. همسایه ویکتور، یک روشنفکر کمونیست، با خانواده فقیر دوست می شود اما به زودی دستگیر و روانه زندان می شود. در طول جنگ، لوچا به سختی از دستگیری نازی ها در بازار سیاه فرار می کند...
بازگشت یک دوستدختر سابق کینهجو، مجموعهای از رویدادهای وحشتناک را برای یک مرد مجرد ایرلندی بدشانس در کمدی سیاه و خشن رابرت کوین، کارگردان، به حرکت در میآورد.
صبح یک روز در سال 1940 تمام مردم شهری در نیوهمپشایر به صورت دسته جمعی به دل طبیعت رفته و همه چیز خود را در شهر رها کردند.در سال 2008 سفری به طبیعت موجب حل معمای ناپدید شدن اسرارآمیز مردم شهر می شود...
فردیناند که با خودروی خود عازم تایلند است، اندکی پس از حرکت مورد تعقیب خودروی رادیو ۱ قرار میگیرد. او از رادیو صدای بانی، مجری برنامه، را میشنود که با اعلام شماره پلاک خودروی وی، از او میخواهد توقف کند؛ زیرا ممکن است برنده جایزه بزرگی شده باشد.
درباره بازیگری درخشان در روسیه است که بزرگترین نقش زندگی خود را بر عهده می گیرد - نقش یک مرد دیگر. تحت تأثیر ایدههای نمادگرایی و عصر نقره، او تصمیم میگیرد تا به زندگی دوپلگانگر خود - یک رهبر انقلابی در روسیه شوروی جدید - لغزش دهد و...
یک گروه از بچه های کالج با هم برای آخر هفته میخواهند به یک بیمارستان متروکه بروند و جشن بگیرند. اما این بیمارستان محل آزمایشات دکتری است که از زمان جنگ جهانی تا الان آزمایشات خطرناکی را انجام داده است...
این مستند داستان مجری افسانه ای و طنزپرداز اجتماعی نمادین را روایت می کند که تا زمان مرگش در 65 سالگی با ارائه طنز صادقانه بی احترامی و گزنده خود به صحنه ها و اتاق های نشیمن آمریکا، از موانع نژادی و اجتماعی فراتر رفت...
امید داشتن به نوری در قلب مسیح که احساس بهتری داشته باشید و احساس الهام کنید احساس لطفی را که مانند جریان مقدس بودن حقیقت و اعتماد ، عزت و احترام الهی جریان دارد ، احساس کنید...
دو غریبه در قطار مالمو به استکهلم، نمیدانند که مقصد هردوی آنها یک عروسی میباشد . وقتی که درمییابند که هردو به یک مراسم میروند کمی اوضاع پیچیده میشود...