پایگاه نیروی دریایی آمریکا توسط یک سلاح مخفی نابود می شود. یک سازمان مسئولیت این حمله را بر عهده می گیرد و آمریکا را تهدید به حمله دیگری می کند . مأمور OSS 117 برای بررسی این سازمان و جلوگیری از حمله بعدی به آمریکا به ژاپن اعزام می شود ...
زندگی برای همه مواد غذایی ای که در سوپرمارکت، در قفسه های متعدد دسته بندی شده اند خوب است و مواد غذایی نمی توانند جلوی شور و اشتیاقشان را برای رفتن به خانه یک مشتری بگیرند. فرانک یک سوسیس است که به همراه سایر دوستانش، برندا هات داگ، سانی نون شیرینی به تازگی توسط یک زن خریداری شده اند ولی همه چیز طبق تصورات آنها پیش نمی رود؛ چراکه خریدار مواد غذایی را می پزد و می خورد و دوستان فرانک جلوی چشمانش می میرند و می سوزند. فرانک و سایر مواد غذایی که از مردن واهمه دارند، قصد دارند با انسان ها بجنگند تا خورده نشوند …
دانشمندان از اقدامات شدید برای بازگرداندن خاطره یک جاسوس یخ زده استفاده می کنند. آنها باید تمام اطلاعاتی را که او از ماموریتش در مورد یک سلاح جدید مرگبار ساخته شده در شرق دارد به دست آورند...
رابرت موگ کارگردان، با ترکیب فیلمهای کنسرت با مصاحبههای صریح، به زندگی موسیقیدان مشهور جاز، سانی رولینز، او را از شهر نیویورک تا توکیو برای اجراهای متعددش دنبال میکند...
لوسیا برای فرار از رهبر یک گروه شیطانی ، به همراه مادربزرگش به یک کابین دورافتاده در جنگل نقل مکان می کند. اگرچه در محیط اطرافش ایمن است، اما او توسط حافظه اش تسخیر شده است و می داند که برای ردیابی او دست از سر هیچ کاری نمی کشد....
هفت سرباز بازنشسته استخدام میشوند تا گروهی از کامیونهای سربازان آمریکایی را سرقت کنند، با ایده غلط که این کامیونها حاوی گنجینههای ثروتمندی هستند. آنها با موفقیت کامیونها را تسخیر میکنند، اما متوجه میشوند که درون آنها چیزی ارزشمند وجود ندارد. حالا یک ارتش از سربازان تمامخبره، خشن و علاوه بر این نژادپرست، به رهبری پیتر، به دنبال آنها هستند...
با توجه به اتهامات متعدد سوء استفاده و خشونت جنسی علیه سر جیمی ساویل فقید، لویی تروکس رابطه رسانه ای خود با این شخصیت عمومی مرموز را دوباره بررسی می کند...
مارکوس والوین برای دختر جوانی که در قطار با او روبرو می شود به کابوسی مرگبار تبدیل می شود. او که کتابی که توسط قاتل زنجیره ای محکوم به مرگ خوانده است، مراتب مرتکب شدن قتل را در دستور کار خود قرار می دهد ..
زندگی کردن و دوست داشتن در 18 سالگی، غوطه ور شدن در روزها و شب های بی دغدغه تابستان، از دست دادن ناگهانی بهترین دوستت و فهمیدن اینکه هیچ چیز برای همیشه ماندگار نیست. زمان برخوردهای سرنوشت ساز برای تولد دوباره است...