«جان کانر» (استال) حالا بيست و پنج ساله است و T-X، پيش رفته ترين و پيچيده ترين روبات / انسان «اسکاي نت» از دل زمان فرستاده مي شود تا کار ناتمام T-1000، ماشين قبلي را به اتمام برساند. حالا تنها اميد «کانر» براي زنده ماندن، «نابودگر» (شوارتسنگر)، آدم کش مرموز قبلي است...
داستان فیلم در موردِ مردی است که در یک گودال پر از جسد به هوش می آید و حافظه اش را هم از دست داده است، حال او باید بفهمد که آیا قاتل یکی از افراد غریبه ای است که او را نجات داده است یا اینکه خودش قاتل است…
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 40 جایزه دیگر.
یک دزد حرفهای برای عملی شدن طرح بزرگش از سه دختر بچه یتیم، بعنوان طعمه استفاده می کند. اما بعد از مدتی می فهمد که عمیقا به آنها وابسته شده و آنها باعث تحول زندگیاش شدهاند.
داستان فیلم در مورد یک ترانه سرای خجالتی به نام "هانا" است که متوجه شده دوستش "تئو" در درمان بیماری اسکیزوفرنی خود دچار مشکل شده است. "هانا" به "تئو" که تهیه کننده ای قابل احترام است، کمک می کند تا وارد یک مرکز روانپزشکی شود و به آن پایبند بماند. این مرکز روانپزشکی سعی می کند تا نارسایی های سیستم ذهنی افراد را آشکار کند …
به منظور جلوگیری از حمله دشمنان به شهر “شش یال”، چند دوست تصمیم می گیرند شهر زیبایشان را ترک کنند و یک ماجراجویی طولانی مدت را آغاز کنند تا بتوانند جلوی این درگیری و جنگ را بگیرند. ولی در راه مشکلات زیادی برایشان به وقوع می پیوندد که موجب ناامید شدنشان می گردد و …
بیگانهای از یک سرزمین دور که در حال گشت و گذار در کهکشان میباشد از گروه خود جدا شده و با دو جوان از ساکنان یکی از خطرناکترین مکانهای جهان خلقت دیدار میکند؛ حومه شهر لندن ...
"مَدی" دختری 17 ساله بدلیل بیماری نادری که دارد، تمام شبانه روز خود را در خانه سپری میکند و نمی تواند از محیط مهر و موم شده خانه اش فاصله بگیرد. اما یک روز با دیدن پسر همسایه، "مَدی" عاشقش می شود و تصمیم میگیرد بخاطر او از جان گذشتگی کند...
داستان فیلم که بر اساس واقعیت می باشد در طول جنگ جهانی دوم در جزیره اشغال شده “جرسی” می گذرد. “لو” که فرمانده نیروهای روسی بود در جریان جنگ فرار می کند و …
داستان در موردی شخصی به نام "اوان" می باشد که می بایست راهی پیدا کند تا از شر خون آشامی که در محل کار او پیدا شده است و در واقع ریسش است، خلاص شود. از طرفی دوست دخترش نیز در خطر است ...
کنت، مرد جوانی است که موفق شده ماشین زمان اختراع کند و امیدوار است به کمک آن بتواند به گذشته سفر کند. او برای سفر خود به همسفر نیاز دارد به همین جهت در روزنامه آگهی می دهد و پس از مدتی همسفرانش را پیدا می کند اما آیا کنت واقعا می تواند در سفر زمان کند؟
خون آشامی خردسال به نام (ابی) از نظر سنی رشد نکرده و در سن دوازده سالگی متوقف مانده است. او با خدمتکار میانسالش (که ظاهرا معشوق دوران خردسالی اوست) به آپارتمانی اسباب کشی می کند که در همسایگی آن پسر دوازده ساله تنهایی (اوئن) زندگی می کند که پدر و مادرش در آستانه جدایی اند و همکلاسی هایش او را در مدرسه آزار می دهند…