در ژوئن سال 1944، گروه پارتیزانی ایوان رایکوف به حومۀ شهر اورشا برای انجام عملیات شناسایی فرستاده شد. اما حضور گروهی شکارچی، که مأموریت اصلی آن ها از بین بردن فعالیت های پارتیزانی در آن منطقه بود، این عملیات را با پیچیدگی هایی مواجه کرد.
هی جون، پسری جوان، گرفتار تسخیر روحی پلید گشته است. راهبه یونیا، به همراه دستیارش میکائلا، برای نجات او تلاش میکند. کشیش پاول سعی در درمان او از طریق روشهای پزشکی دارد، در حالی که کشیش اندرو برای بیرون راندن روح خبیث از هی جون، دست به مراسم جنگیری میزند.
یک مددکار اجتماعی با استفاده از هنرهای نمایشی سیرک، زندگی خود را وقف بازپروری کودکانی کرده است که در خیابانهای ناپل از تحصیل بازماندهاند. با این وجود، فعالیتهای او با مخالفت خانوادههای ساکن در آن محله مواجه میشود و شهامت این کودکان که با پاهای چوبین و بینیهای سرخرنگ خود جلوهگری میکنند، با واقعیتهای تلخ زندگیشان در تضاد قرار میگیرد.
هر بدنی از تعداد بیشماری سلول تشکیل شده که مثل یک ارتش منظم عمل میکنند. هر کدام از این سلولها وظیفه خاص خود را دارد. هدف نهایی و هماهنگ همه این سلولها این است که کل بدن یا موجود زنده بتواند به فعالیت خود ادامه دهد و زنده بماند.
دو برادر دوقلو به نام های بیل و هال، اسباب بازی میمون قدیمی پدرشان را در اتاق زیر شیروانی پیدا می کنند و به دنبال آن، مرگ های دلخراشی رخ می دهد. آن ها تصمیم می گیرند که اسباب بازی را دور انداخته و به زندگی خود ادامه دهند، اما با گذشت زمان، از یکدیگر دور می شوند.
یک کشیش و یک کارآگاه، که اعتقاداتشان محرکشان است، در پی یافتن فردی گمشده هستند. کشیش، پس از آنکه در وحی الهی، رباینده پسرش را شناسایی میکند، مصمم به انتقامگیری میشود.
در بیابانهای ناهموار و پرخطر مرزی کلمبیا و ونزوئلا، افرادی که به "پیمپینروس" شهرت دارند، با ریسک جان خود، اقدام به قاچاق سوخت غیرقانونی در این منطقه میکنند.
در دهه نود میلادی، در شهر لس آنجلس، یک محافظ شخصی مسئولیت حفاظت از یک خواننده مشهور موسیقی پاپ و دوست پسر ورزشکار او را در برابر یک تعقیبکننده مزاحم بر عهده میگیرد.
یک دیو کتابفروش جاودانه و مردمگریز در دنیایی که کتاب و ماشین در کنار هم فروخته میشوند، برای نجات کتابفروشیاش مجبور به همکاری با یک دستیار جوان و پرشور میشود.
هنگامی که کاترین وودهاوس، مامور اطلاعاتی، به خیانت به میهن مظنون میگردد، همسرش که خود نیز ماموری نامدار است، در دوراهی دشوار وفاداری به پیمان زناشویی یا میهن خویش قرار میگیرد.
توماس، نوجوانی پانزده ساله اهل رئونیون، رویای پیروزی در مسابقات بریکدنس و سفر به فرانسه را در سر میپروراند. اما با بیرحمی مادرش که او و خواهرش آدری را از خانه طرد میکند، دنیایشان از هم میپاشد. آنها که نزد پدری ناآشنا سپرده و بیسرپرست رها میشوند، باید با این طردشدگی مقابله کرده و دوباره به زندگی خود سر و سامان دهند.
داستان درباره سه دوست است که در اواخر دهه بیست زندگی با چالش های مربوط به عشق، کار و روابط نامنظم روبرو می شوند. این چالش ها، دوستی و خودباوری آنها را مورد آزمایش قرار می دهد.