سرنوشت دو زن کاملا متفاوت را سر راه هم قرار داده و به هم می رساند و اتفاقاتی برای آن ها رخ می دهد که باعث می شود دید قبلی شان نسبت به مفهوم عشق به کلی تغییر کند...
داستان در مورد چهار نفر شامل یک متهم سابقه دار، یک کشیش خودباخته، یک مسئول کفن و دفن، و یک رقاص می باشد که در شب عید کریسمس بعد از اتفاقاتی سر راه یکدیگر قرار می گیرند …
واریس در دوازده سالگی از صحرا به دلیل اصرار پدرش برای ازدواج با پیرمردی که قراره چهارمین زنش باشه فرار میکنه و به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکنه و به موگادیشو میره و از اونجا در زمان جنگ سومالی به واسطه مادربزرگش و به انگلستان فرستاده میشه. او به محل اقامت خاله اش که همسر سفیر سومالی در لندن بوده میره و مثل یک خدمتکار اونجا کار و زندگی میکنه تا پایان جنگ سومالی که از اون خونه بیرون میاد و سرنوشتش سمت و سوی دیگه ای پیدا میکنه.
فیلم در مورد یک دانشجوی تازه وارد بنام «متیو» است که در یک آسانسور، در حالی که برق ها قطع شده است، دختر رویاهایش را ملاقات می کند. متیو هیچ گاه چهره ی او را نمی بیند، اما عاشقش می شود. بعد از این ماجرا، تنها چیزی که متیو می داند این است که دختر رویاهایش در یک خوابگاه با ۱۰۰ دختر دیگر زندگی می کند، و او تصمیم می گیرد که هرطور شده او را بیابد…
یک گزارشگر، سعى مى کند بعد از شکست در ازدواجش ، خودش را در رمان هاى جنگى گم کند ، تا وقتی که با نماینده یک نیروى نظامى مخصوص مواجح مى شو د تا راز موجودیت بشر را آشکار کنند، واحد نظامى روانى که ،هدف شان از آنجایى که ما مى دانیم پایان دادن به جنگ است . بنیانگذار واحد گم مى شود و ردپاها ما را به سرباز جانى مى رساند که مى خواهد ماموریت گروه را نابود کند تا خود از بین نرود و …
سال ۱۹۳۰ در شانگهای . تعدادی گلوله وارد چین می شود و بین چندین نفر تقسیم می شود. حالا با این گلوله ها قتل هایی اتفاق می افتد که یک کاراگاه وارد ماجرا می شود و …
فیلم درباره قتل هایی است که در تابستان سال 1977 در نیویورک اتفاق افتاده است که بر روی ساکنان ایتالیایی آمریکایی محله جنوب برانکس تمرکز می کند که در سایه ترس از یکدیگر زندگی می کنند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
تبهکار سابقه دار “ویلی پارکر” به همدستان سابق خود خیانت کرده و به اسپانیا فرار می کند، جائی که تصور می کند می تواند از خشم همدستانش مصون بماند. اما ده سال بعد، دو آدمکش پیدا شده و او را می ربایند. آنها وظیفه دارند او را تا پاریس همراهی کنند و ...
استرالیا، دهه ی ۱۸۸۰٫ «برادران برنز» به دلیل جنایت و اذیت و آزار مردم از دست قانون فراری هستند. تا این که دو تن از برادرها به نام های «چارلی» (پیرس) و «میکی» (ویلسن) دستگیر می شوند. پلیس بریتانیایی، «سروان استنلی» (وینستون) به «چارلی» پیشنهاد می کند که اگر بتواند برادر سوم، «آرتور» (هیوستن)، را بیابد و بکشد، حاضر است «چارلی» و «میکی» را از مجازات برهاند و
سام دختر ۱۶ ساله ای است که پدرش مرده و او بهمراه مادرخوانده و دو دخترش زندگی می کند. مادرخوانده سام زن بدجنس و بی رحمی است و او را مجبور کرده که در اتاق زیر شیروانی زندگی کند. او که دختر تنهایی است، به سراغ اینترنت رفته و شروع به چت کردن می کند. سام قرار ملاقاتی با بهترین دوست اینترنتی اش که تاکنون او را ندیده می گذارد و آنها تصمیم می گیرند در مجلس رقص هالووین همدیگر را ملاقات کنند...
«جیک گرین» بعد از هفت سال، از زندان آزاد می شود. او طی دو سال از راه قمار پول زیادی بدست می آورد، و اکنون آماده است تا از کسی که او را به زندان انداخته بود انتقام بگیرد…
پیتسبرگ. به دنبال سقوط یک ماهواره در گورستاني دور افتاده، مردگان گرسنه تحت تاثیر امواج رادیویی زنده شده به «باربارا» (اودي) و «جاني» (استراينر)، خواهر و برادري جوان بهمراه گروهی دیگر در یک مزرعه قدیمی حمله مي کنند تا گوشت آنان را به نیش بکشند...
5 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
بوستن. دوستي قديمي به نام «ميکي ماريسي» (واردن) به وکيل دعاوي، «فرانک گالوين» (نيومن) که در کارش نزول بسيار داشته، پيشنهاد پذيرفتن يک پرونده ي تخلف پزشکي را مي دهد و او سخت درگير اين پرونده مي شود...