استر در مواجهه با لحظات گوناگون زندگی، پی میبرد که عشق واقعی به جایگاه و ثروت نیست، بلکه به اصالت و رشد فردی بستگی دارد. با فاش شدن رازها و خیانتها، او باید بین زندگی دلخواهش و سرنوشتی که دیگران برایش تعیین کردهاند، انتخاب کند. این داستان، روایتگر قدرتمند مسیر بهبودی است.
داستان درباره رومن، مهاجر سی و چند ساله اسرائیلی ساکن هادرا است که با همسری مستبد ازدواج کرده و از دست خانواده همسرش که او را به خاطر نداشتن فرزند و شغل، سربار میدانند، فراری است.
ارتباط صمیمانه میان سه برادر هنگامی مورد سنجش قرار میگیرد که یکی از آنها در خیابان تصمیمی سرنوشتساز میگیرد؛ تصمیمی که ممکن است به بهای از دست رفتن تمام دارایی و عزیزانش تمام شود.
ادی که زمانی ورزشکار بوده، پس از پنج سال به شهر خود بازمیگردد و درمییابد که دوستانش زندگی باثباتی یافتهاند، در حالی که او همچنان سرگردان و بیهدف است. تلاش او برای احیای شور و نشاط دوران جوانی، او را به یک ماجراجویی بیمهابا با دوستان قدیمی میکشاند که در نزدیکی لاس وگاس با یک گروگان، یک قبضه اسلحه و لاشهٔ یک پرنده به پایان میرسد.
عروسی که درگیر جستجوی خطرناک یک جواهر سلطنتی شده، از آفریقا به آمریکا سفر میکند و با کمک یک راننده، رازهای خانوادگیاش را کشف کرده و با گذشتهاش روبرو میشود. در این میان، اتفاقات مرموز، حقایق پنهانی را فاش میکنند.
پسربچهای که فعالیت هنری خود را به عنوان عضو گروه همسرایان کلیسا آغاز کرد و در آگهیهای بازرگانی تلویزیونی برای غذاهای فوری آواز میخواند، سرانجام موسیقی پاپ لاتین را به جایگاه اصلی موسیقی عامهپسند ارتقا داد.
الگرافی طبق یک قرار خانوادگی با نایا ازدواج میکند. الگرافی و نایا از دوران کودکی رابطهای پر از عشق و نفرت داشتهاند. هر کدام برای جلوگیری از این ازدواج، روشهای خاص خود را به کار میگیرند. سرانجام، آنها درک میکنند که باید با هم متحد شوند.
به وضعیت آسیبپذیر شکاف اقتصادی به ظاهر حلنشدنی در آمریکا میپردازد، در حالی که چشماندازی به طرز قابل توجهی امیدوارکننده برای آیندهی آن ارائه میدهد.
وقتی یک گروه از کسانی که پخش زنده انجام میدهند، وارد یک چالش خانهی جنزده میشوند، خیلی زود میفهمند که ترسها ممکن است واقعیتر از آن چیزی باشند که فکرش را میکردند. با هر پیچ و خمی، آنها باید در میان وحشت راه خود را پیدا کنند و برای زنده ماندن در آن شب بجنگند.
داستان زوجی که پس از جدایی طولانیمدت ناشی از یک تراژدی دوباره ملاقات میکنند. این دیدار کوتاه، یادآور عشق و صمیمیت گذشتهشان میشود، در حالی که درد و رنج جدایی را نیز آشکار میسازد.
جک، که با آزمایش دیانای از اتهام قتل کودک تبرئه شده، پس از قتل دختری دیگر، در حالی که مورد سرزنش شهر است، برای اثبات بیگناهی و کشف قاتلان واقعی در هانتسویل تلاش میکند.
خانوادهای چند نژادی که به روستایی دورافتاده نقل مکان کرده و خانهای ندیده خریدهاند، با خصومت اهالی و یک افسانهی محلی ترسناک روبرو میشوند و مجبورند با تاریخ شوم خانهشان مقابله کنند.
در دهه 1950 میلادی، پل کول، بازیگر اهل نیویورک، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و در اوهایو رها میشود، گویی که مرده است. او حافظه خود را از دست میدهد و خود را در یک شهر کوچک و مرموز، سرگردان مییابد. او برای بازگشت به خانه و بازیابی آنچه از دست داده، تلاش میکند.
داستان فردی سابقاً خلافکار را دنبال میکند که برای محافظت از زنی جوان به نام خوشی استخدام میشود. فاتح برای حفظ امنیت خوشی باید از تمام تواناییهای خود استفاده کند و در عین حال تلاش کند تا حقیقت تهدیدهایی که علیه او صورت گرفته است را کشف کند.